𝐀𝐥𝐨𝐧𝐞 𝐢𝐧 𝐒𝐞𝐨𝐮𝐥 پارت ۱
{ا.ت}
از مدرسه بر میگشتم هوا خیلی گرم بود توی راه داشتم از نفس میوفتادم مقنعم رو در اوردم و یک کنار به دیوار تکیه دادم
کوچه خلوت بود دیدم یکی داره از دور میاد یکم دقت کردم دیدم ماهانه
ماهان=are you OK¿
ا.ت=nooo
ماهان=بیا بگیر
بطری اب رو رو هوا انداخت و با یک حرکت گرفتمش
تقریبا خاللیش کردم
ا.ت=من از مدرسه های ایران منتفرم متنفر
یه روزی از شر این مدرسه ها هم خلاص میشم میرم کره و اونجا درس میخونم اره میرم
(بچه ها اینجا گروه اعضا تازه تشکیل شده گفتم بدونین)
با ماهان رفتیم خونه رفتم تو اتاقم و لباسام رو عوض کردم رو تخت دراز کشیدم سرم درد میکرد گرفتم یه دو ساعتی خوابیدم
با سرو صدای علی بیدار شدم
علی=نگاش کن نیومده گرفته خوابیده ایش ایش
ا.ت=چه خبرتونه برین میخوام بخوابم
علی=پاشو پاشو بابا کارت داره
جلدی از جام پریدم
ا.ت=ینی چیکارم داره؟
سریع از تخت پریدم پایین یه هودی بنفش کمرنگ پوشیدم شلوارمم خوب بود موهامو مرتب کرده بودم قیافمم که باد کرده بودم بیخیال رفتم پایین که بابا تو هال نشسته بود(ا.ت به داییش میگه بابا)
بابات=بیا دخترم
ا.ت=بله باباحان
بابات=خب ببین پدرت برات یه وصیت نامه گذاشته
ا.ت=چ.چی هست؟چی گفته؟
بابات=بگیر خودت بخون
گرفتم و رفتم بالا تو اتاقم نشستم رو تخت و خوندمش
{وصیت نامه}
دخترم ا.ت
منو مادرت یه روزی میمیریم اینو میدونی که مرگ حقه برای همین ماهم وصیت کردیم که تمام ارثی و مراثی که دارم به تو میرسه میدونی که من با خونوادم مشکلاتی داشتم واسه همین تورو به اونا نسپردم اونا اگه بفهمن که ۵ میلیارد ارثی که داشتم به تو رسیده سعی میکنن اونو از چنگت در بیارن تو جات پیش داییت و خونواده ی مادرت امنه میدونم همیشه دوست داشتی بری کره میتونی با اجازه ی اونا بعد از مرگ ما با پولی که داری به کره مهاجرت کنی
اینو بدون منو و مادرت از ته دلمون حتی اون دنیا هم دوست داریم
خدافظ دخترم
گریم بند نمیومد نشستم گریه کردم و خودمو خالی کردم
سرم و که برداشتم از بالشت،بالشت خیس بود از رو میز اب برداشتم و خوردم و باز خوابیدم خدایا باورم نمیشه چطوری این دوسال این وصیت نامه کجا بود؟ینی من الان میلیاردرم؟
غم رو گذاشتم کنار و به جای خوبش فکر کردم تصمیم گرفتم که......
سریع پریدم توی هال که همه ترسیدن
بابات=دخترم ترسیدیم چه خبرته؟
ماهان=ت.تو گریه کردی؟چرا؟
بلند شد اومد سمتم و بغلم کرد
از بغلش در شدم و نشستم
بابات=خب خوندیش؟چی نوشته توش
ا.ت=بابام ۵ میلیارد پولی که داشت رو به اسم من زده به من گفته بعد از مرگ ما میتونی بری یک کشور دیگه و تصمیم من اینه که اگه شما و مامانبزرگ بابابزرگ اجازه بدین برم کره چون پردم خدش اجازشو داده
بابات=ک.کره؟ولی چرا کره؟
علی=ایششش بازم اون مسئله؟اسیر شدیم ها...........
از مدرسه بر میگشتم هوا خیلی گرم بود توی راه داشتم از نفس میوفتادم مقنعم رو در اوردم و یک کنار به دیوار تکیه دادم
کوچه خلوت بود دیدم یکی داره از دور میاد یکم دقت کردم دیدم ماهانه
ماهان=are you OK¿
ا.ت=nooo
ماهان=بیا بگیر
بطری اب رو رو هوا انداخت و با یک حرکت گرفتمش
تقریبا خاللیش کردم
ا.ت=من از مدرسه های ایران منتفرم متنفر
یه روزی از شر این مدرسه ها هم خلاص میشم میرم کره و اونجا درس میخونم اره میرم
(بچه ها اینجا گروه اعضا تازه تشکیل شده گفتم بدونین)
با ماهان رفتیم خونه رفتم تو اتاقم و لباسام رو عوض کردم رو تخت دراز کشیدم سرم درد میکرد گرفتم یه دو ساعتی خوابیدم
با سرو صدای علی بیدار شدم
علی=نگاش کن نیومده گرفته خوابیده ایش ایش
ا.ت=چه خبرتونه برین میخوام بخوابم
علی=پاشو پاشو بابا کارت داره
جلدی از جام پریدم
ا.ت=ینی چیکارم داره؟
سریع از تخت پریدم پایین یه هودی بنفش کمرنگ پوشیدم شلوارمم خوب بود موهامو مرتب کرده بودم قیافمم که باد کرده بودم بیخیال رفتم پایین که بابا تو هال نشسته بود(ا.ت به داییش میگه بابا)
بابات=بیا دخترم
ا.ت=بله باباحان
بابات=خب ببین پدرت برات یه وصیت نامه گذاشته
ا.ت=چ.چی هست؟چی گفته؟
بابات=بگیر خودت بخون
گرفتم و رفتم بالا تو اتاقم نشستم رو تخت و خوندمش
{وصیت نامه}
دخترم ا.ت
منو مادرت یه روزی میمیریم اینو میدونی که مرگ حقه برای همین ماهم وصیت کردیم که تمام ارثی و مراثی که دارم به تو میرسه میدونی که من با خونوادم مشکلاتی داشتم واسه همین تورو به اونا نسپردم اونا اگه بفهمن که ۵ میلیارد ارثی که داشتم به تو رسیده سعی میکنن اونو از چنگت در بیارن تو جات پیش داییت و خونواده ی مادرت امنه میدونم همیشه دوست داشتی بری کره میتونی با اجازه ی اونا بعد از مرگ ما با پولی که داری به کره مهاجرت کنی
اینو بدون منو و مادرت از ته دلمون حتی اون دنیا هم دوست داریم
خدافظ دخترم
گریم بند نمیومد نشستم گریه کردم و خودمو خالی کردم
سرم و که برداشتم از بالشت،بالشت خیس بود از رو میز اب برداشتم و خوردم و باز خوابیدم خدایا باورم نمیشه چطوری این دوسال این وصیت نامه کجا بود؟ینی من الان میلیاردرم؟
غم رو گذاشتم کنار و به جای خوبش فکر کردم تصمیم گرفتم که......
سریع پریدم توی هال که همه ترسیدن
بابات=دخترم ترسیدیم چه خبرته؟
ماهان=ت.تو گریه کردی؟چرا؟
بلند شد اومد سمتم و بغلم کرد
از بغلش در شدم و نشستم
بابات=خب خوندیش؟چی نوشته توش
ا.ت=بابام ۵ میلیارد پولی که داشت رو به اسم من زده به من گفته بعد از مرگ ما میتونی بری یک کشور دیگه و تصمیم من اینه که اگه شما و مامانبزرگ بابابزرگ اجازه بدین برم کره چون پردم خدش اجازشو داده
بابات=ک.کره؟ولی چرا کره؟
علی=ایششش بازم اون مسئله؟اسیر شدیم ها...........
۲۸.۱k
۱۷ آذر ۱۴۰۰