پارت ۶
امروز یه مراسم بود که از طرف کمپانی بود ایدل های کمپانی هم بودن نمیدونستم چی بپوشم گوشیم زنگ خورد دید جونگ کوک
(مکالمه)
کوک :سلام ات خوبی
ات: کوککککک کمکم کن هیچی ندارم به پوشم
کوک : اروم باش حالا اتفاقن زنگ زدم که بریم بیرون یه لباسی بخریم که دل جیمینو ببری الان ساعت ۱۰ (صبح) آماده بشو میام دنبالت
ات: آخ.. آخه پول ندارم(خجالت زده)
کوک :(خنده) اشکال نداره من برات میخرم پس دوستا به چه دردی میخورن تازه از خدامه که زن دادشم شی
ات: کوککککک بهترین دوست دنیاییی
(پایان مکالمه)
رفتم یه لباس لش پوشیدم رفتم بیرون خونه که کوک بیاد یه ماشین جلوم نگر داشت
کوک:سلام خوشگله افتخار میدی باهم یه دور بزنیم
ات:معلومه
(توجه کوک و ات خیلی صمیمین)
ات :کوک به نظرت چجوری به جیمین اطراف کنم
کوک:نمیدونم.... آهان فهمیدم به هدیه بخر وقتی مراسم تموم شده بهش بده توش یه نامه هم بزار
ات:فکر خوبیه
فلش بک
اوفف بلخره اومدم خونه خیلی خسته شدم ساعت چند او ساعت ۳هنوز وقت دارم تا ساعت ۶ این مردها افتادم رو تختو ولو شدم که یک دفعه خوابم برد
فلش بک
با صدای زنگ تلفنم بیدار شدم کوک بود با حالت خوابالو جواب دادم
ات:الو
کوک: واستا ببینم تو خواب بودی
ات:آره مکه چیه
کوک: آخه کصخل ساعتو دیدی ساعت ۵(با داد)
ات: چی ساعت ۵ وای خدا کوک لعنتت نکنه (ات میام میزنمتا)چرا زودتر زنگ نزدییی
کوک:من از کجا بدونم تو خوابیدهپی پاشو آماده شو
ات:باشه باشه اروم باش من برم ادامه شم
(مکالمه)
کوک :سلام ات خوبی
ات: کوککککک کمکم کن هیچی ندارم به پوشم
کوک : اروم باش حالا اتفاقن زنگ زدم که بریم بیرون یه لباسی بخریم که دل جیمینو ببری الان ساعت ۱۰ (صبح) آماده بشو میام دنبالت
ات: آخ.. آخه پول ندارم(خجالت زده)
کوک :(خنده) اشکال نداره من برات میخرم پس دوستا به چه دردی میخورن تازه از خدامه که زن دادشم شی
ات: کوککککک بهترین دوست دنیاییی
(پایان مکالمه)
رفتم یه لباس لش پوشیدم رفتم بیرون خونه که کوک بیاد یه ماشین جلوم نگر داشت
کوک:سلام خوشگله افتخار میدی باهم یه دور بزنیم
ات:معلومه
(توجه کوک و ات خیلی صمیمین)
ات :کوک به نظرت چجوری به جیمین اطراف کنم
کوک:نمیدونم.... آهان فهمیدم به هدیه بخر وقتی مراسم تموم شده بهش بده توش یه نامه هم بزار
ات:فکر خوبیه
فلش بک
اوفف بلخره اومدم خونه خیلی خسته شدم ساعت چند او ساعت ۳هنوز وقت دارم تا ساعت ۶ این مردها افتادم رو تختو ولو شدم که یک دفعه خوابم برد
فلش بک
با صدای زنگ تلفنم بیدار شدم کوک بود با حالت خوابالو جواب دادم
ات:الو
کوک: واستا ببینم تو خواب بودی
ات:آره مکه چیه
کوک: آخه کصخل ساعتو دیدی ساعت ۵(با داد)
ات: چی ساعت ۵ وای خدا کوک لعنتت نکنه (ات میام میزنمتا)چرا زودتر زنگ نزدییی
کوک:من از کجا بدونم تو خوابیدهپی پاشو آماده شو
ات:باشه باشه اروم باش من برم ادامه شم
۸.۶k
۲۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.