قسمت۶ یا پارت ۶
رفتم پایین...
اون ا/ت بود ک سعی میکرد از دیوار بره بالا
با اسلحه ی تیر ب بازوش زدم
ا/ت:جیغغ))):
ا/ت روی زمین افتاد کل عمارت پر شد از سر و صدا
همه ب سمت پایین هجوم آوردن...
کوک_ج جیمینن چیکار کردییی
جیمین نزدیک ا/ت شد و با چنگ موهای ا/ت رو کشید و بلندش کرد
ا/ت_ه هعق ولم کن عایی عوضییی (با گریه)
جیمین_،ک نیخاستی از عمارت من فرار کنی هااااا؟ با داد))
ا/ت:ارعععع میخاستم فرار کنممم ب ت چ (گریه)
جیمین موهای ا/ت رو ول کرد و ا/ت روی زمین افتاد
جیمین غرید-کوک
کوک_بله
جیمین_ا/ت رو ببر ت اتاق پشت عمارت تا من بیام
کل عمارت میدونستن اتاق پشت عمارت چ اتاقیه
اتاق شکنجه بود..
ا/ت از درد زیاد داشت بیهوش میشد
..............
جیمین ت اتاق رو بروی ا/ت رو مبل نشست
ا/ت از درد ب خدش میپیچید و کمک میخاست گلوله دستش مرگ آور اذیتش میکرد
جیمین_ک میخواستی فرار کنی؟
ا/ت_ه هعقبزار من برم لدفنن
جیمین_خب تعریف میکنی چرا میخاستی تعریف کنی یا کارو شروع کنم...
ا/ت از ترس زبونش بند اومده بود
جیمین پک عمیقی ب سیگارش زد.
+منتظرم
ا/ت از ترس همه چیو تعریف کرد
جیمین نزدیک ا/ت شد.
سیگارو رو ترقوه های ا/ت فشار داد و خاموشش کرد
ا/ت جیغ بلندی زد
ا/ت: جیغغ)نکننننن
گوشی جیمین زنگ خورد جواب داد؛)
جیمین_بگ
÷:________________
جیمین _خدمم میکشمش نگهش دار تا بیام
تلفنشو قط کرد
طرف ا/ت رفت انگشتشو رو بازو ا/ت ک تیر خورده بود فشار داد و گلوله رو در آورد
ا/ت از درد جیغ زد و گریه کرد
جیمین_فکر نکن تا همینجا تموم میشه منتظرم باش..
اون ا/ت بود ک سعی میکرد از دیوار بره بالا
با اسلحه ی تیر ب بازوش زدم
ا/ت:جیغغ))):
ا/ت روی زمین افتاد کل عمارت پر شد از سر و صدا
همه ب سمت پایین هجوم آوردن...
کوک_ج جیمینن چیکار کردییی
جیمین نزدیک ا/ت شد و با چنگ موهای ا/ت رو کشید و بلندش کرد
ا/ت_ه هعق ولم کن عایی عوضییی (با گریه)
جیمین_،ک نیخاستی از عمارت من فرار کنی هااااا؟ با داد))
ا/ت:ارعععع میخاستم فرار کنممم ب ت چ (گریه)
جیمین موهای ا/ت رو ول کرد و ا/ت روی زمین افتاد
جیمین غرید-کوک
کوک_بله
جیمین_ا/ت رو ببر ت اتاق پشت عمارت تا من بیام
کل عمارت میدونستن اتاق پشت عمارت چ اتاقیه
اتاق شکنجه بود..
ا/ت از درد زیاد داشت بیهوش میشد
..............
جیمین ت اتاق رو بروی ا/ت رو مبل نشست
ا/ت از درد ب خدش میپیچید و کمک میخاست گلوله دستش مرگ آور اذیتش میکرد
جیمین_ک میخواستی فرار کنی؟
ا/ت_ه هعقبزار من برم لدفنن
جیمین_خب تعریف میکنی چرا میخاستی تعریف کنی یا کارو شروع کنم...
ا/ت از ترس زبونش بند اومده بود
جیمین پک عمیقی ب سیگارش زد.
+منتظرم
ا/ت از ترس همه چیو تعریف کرد
جیمین نزدیک ا/ت شد.
سیگارو رو ترقوه های ا/ت فشار داد و خاموشش کرد
ا/ت جیغ بلندی زد
ا/ت: جیغغ)نکننننن
گوشی جیمین زنگ خورد جواب داد؛)
جیمین_بگ
÷:________________
جیمین _خدمم میکشمش نگهش دار تا بیام
تلفنشو قط کرد
طرف ا/ت رفت انگشتشو رو بازو ا/ت ک تیر خورده بود فشار داد و گلوله رو در آورد
ا/ت از درد جیغ زد و گریه کرد
جیمین_فکر نکن تا همینجا تموم میشه منتظرم باش..
۸۱.۳k
۰۲ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.