Beautiful vampire🍷 خون اشام زیبا 🍷
انچه گذشت
باید ازش فاصله بگیرم ولی.....
part²
کوک ویو
باید ازش فاصله بگیرم ولی کار خیلی سختیه چون خونش خیلی عطر داره ولی بازم باید ازش دور باشم
زنگ خورد سریع وسایلم رو جمع کردم و رفتن اتاق تایین کلاس تا کلاسم رو عوض کنم
_سلام خسته نباشید
معاون:بفرمایید
_میخوام کلاسمرو عوض کنم
معاون:متاسفم کلاس خالی نداریم
_باشه ممنون
ای بابا حالا چیکار کنم یعنی واقعا باید تحملش کنم
ات ویو
کلاس تموم شد رفتم بیرون میخواستم سوار ماشینم بشم که جیهون ماشینش منحرف شد و داشت میومد طرف من که همون پسره فکر کنم اسمش کوک بود به طرز خیلی عجیب و سریع اومد و جلوی اون ماشین رو گرفت تا به من نخوره
_باید بیشتر مواظب باشی
این حرف رو زد و رفت منم رفتم خونه ولی هنوز تو شوک بودم و همش این سوال ها رو داشتم
اون چرا به من کمک کرد؟
اصلا چه جوری انقدر سریع اومد ؟
چه جوری ماشین رو نگه داشت طوری که دستش روی ماشین افتاد؟
و هزاران سوال دیگه
انقدر فکر کردم که خوابم برد
کوک ویو
تا دیدم تو خطره ناخداگاه رفتم تا کمکش کنم ولی فکر کنم سوتی بدی دادم چون هم خیلی سریع اومدم هم با یه دست ماشین رو نگه داشتم خدا کنه شک نکنه
نمیدونم چرا ولی نمیخواستم براش اتفاقی بیوفته
هووف ولش کن تا فردا خدا بزرگه
فردا
امروز هوا افتابیه پس نمیتونم برم دانشگاه چون خون اشام ها توی افتاب پوستشون میدرخشه مثل الماس پس اگه برم همه میفهمن که من خون اشامم
چه بهتر حداقل میمونم یکم اب از اسیاب بیوفته بعد میرم
ات ویو
امروز هوا افتابیه پس عینک میزنم
رسیدم ماشین رو پارک کردم و رفتم داخل
زنگ خورد ولی کوک هنوز نیومده
از بچه ها هم پرسیدم گفتن نیومده
عجیبه چرا نیومده
بعد دانشگاه یکم فکر کردم یه سری چیز ها به سرم زد پس رفتم ........
شرط قبلی نرسیده بود ولی گذاشتم
شرط جدید
۱۵ لایک
۲۵ کامنت
باید ازش فاصله بگیرم ولی.....
part²
کوک ویو
باید ازش فاصله بگیرم ولی کار خیلی سختیه چون خونش خیلی عطر داره ولی بازم باید ازش دور باشم
زنگ خورد سریع وسایلم رو جمع کردم و رفتن اتاق تایین کلاس تا کلاسم رو عوض کنم
_سلام خسته نباشید
معاون:بفرمایید
_میخوام کلاسمرو عوض کنم
معاون:متاسفم کلاس خالی نداریم
_باشه ممنون
ای بابا حالا چیکار کنم یعنی واقعا باید تحملش کنم
ات ویو
کلاس تموم شد رفتم بیرون میخواستم سوار ماشینم بشم که جیهون ماشینش منحرف شد و داشت میومد طرف من که همون پسره فکر کنم اسمش کوک بود به طرز خیلی عجیب و سریع اومد و جلوی اون ماشین رو گرفت تا به من نخوره
_باید بیشتر مواظب باشی
این حرف رو زد و رفت منم رفتم خونه ولی هنوز تو شوک بودم و همش این سوال ها رو داشتم
اون چرا به من کمک کرد؟
اصلا چه جوری انقدر سریع اومد ؟
چه جوری ماشین رو نگه داشت طوری که دستش روی ماشین افتاد؟
و هزاران سوال دیگه
انقدر فکر کردم که خوابم برد
کوک ویو
تا دیدم تو خطره ناخداگاه رفتم تا کمکش کنم ولی فکر کنم سوتی بدی دادم چون هم خیلی سریع اومدم هم با یه دست ماشین رو نگه داشتم خدا کنه شک نکنه
نمیدونم چرا ولی نمیخواستم براش اتفاقی بیوفته
هووف ولش کن تا فردا خدا بزرگه
فردا
امروز هوا افتابیه پس نمیتونم برم دانشگاه چون خون اشام ها توی افتاب پوستشون میدرخشه مثل الماس پس اگه برم همه میفهمن که من خون اشامم
چه بهتر حداقل میمونم یکم اب از اسیاب بیوفته بعد میرم
ات ویو
امروز هوا افتابیه پس عینک میزنم
رسیدم ماشین رو پارک کردم و رفتم داخل
زنگ خورد ولی کوک هنوز نیومده
از بچه ها هم پرسیدم گفتن نیومده
عجیبه چرا نیومده
بعد دانشگاه یکم فکر کردم یه سری چیز ها به سرم زد پس رفتم ........
شرط قبلی نرسیده بود ولی گذاشتم
شرط جدید
۱۵ لایک
۲۵ کامنت
۴.۸k
۰۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.