پارت۴۷
پارت۴۷
ارامشی برای حس تو
+( براید استایل بغلش کردم و بردمش طبقه دوم تو اتاقمون و انداختمش رو تخت و روش خم شدم) دوس داری خاطراتمونو توش زودتر بسازیم ...؟!(نیشخند)
- عاااممممم فقط دوس داشتم ببینمش...(از ل/بش م/ک کوتاهی گرفتم ) بزارش برا یروز دیگه ددی جونم(از روش بلند شدمو نشستم پیشش....بلند شد به میز ارایشش و که جفت میز من بود که پر ادکلان و بالم و ژل مو و انوع شونه و کرم و.... بود نگا میکرد و حتی وسایلای منم با ذوق نگا کرد....بعد دیدن کمدا و کشوها رسید به یه کشوی بزرگ که زیر تختمون بود ....میخواست بازش کنه که گفتم)بازش نکنننن(استرس)
-..چ..چراا(تعجب)
+ عااامممم بهتره بازش ن...(نزاشت حرفم تموم بشه و گفت)
- من زنتم بلاخره میفهمم که توش چیه ...پس چه الان چه بعدا میفهمم توش چیه(کمی مغرورانه)
+ اگه قول بدی بهم غر نزنی و اذیتم نکنی باشه بازش کن(کمی خنده)
ـ اوک( بازش کردم و با چیزی که دیدم تعحب کلللللل مغزمو فرا گرفته بود...توش کا/ندوم و بیبی چک و چندتا دستگاه ماله فهمیدن بارداری و اینجور چیزا بود .....به اوپا با خجالته و تعجب نگا کردم که گفت)
+ اینجوری نگام نکن خودتم گفتی زنمی .....دوس دارم هر شب باهات وقت بگذرونم....تازشم تو بلاخره باردار میشی که....بلاخره من بچه میکارم تو شیکمت که ....حتی برا بچه هامونم اتاقاشونو حاضر کردم(کمی خنده)
-....(بدون هیچ حرفی و بلند شدمو در کشو رو بستمو رفتم تو اون دوتا اتاق دیگه تو طبقه دوم یعنی پیش اتاقمون ....وارد اولی که شدم با یه تم بنفش خیلی خوشگل دخترونه بود پر عروسک و اسباب بازی بود....رفتم داخلشو همه چیزشو چک کردمو نگا کردم برگشتم که برم تو اون یکی اتاق که با اوپا رو به روشدم)
+قشنگه نه؟؟(لبخند)
- اله(لبخند)
+ (دستشو گرفتمو بردمش تو اون یکی اتاق ....تم ابی ومشکی داشت و پسرونه بود .....ا.ت همه جای اتاقو نگا میکرد ...کاراش واقعا کیوت بود) دوسش داری؟(لبخند)
- الهههه خیلییی(لبخند)(بعد یخورده بیشتر گشتن تو خونه دیگه برگشتیم خونه جونگ کوک اینا از اونجایی که دیگه ساعت نزدیک ۱۲ بود و فردا وقت ارایشگاه داشتم سریع لباسامو عوض کردمو روتینمو انجام دادم و رفتم رو تخت دراز کشیدم....بعد کمی جونگ کوک هم بعد انجام روتینشو کاراش.... لبا/ساشو در اورد و یه شلوارک پوشید و با نیم تنه لخ/ت اومد بغلم کرد و ل/باشو رو لبا/م گذات و کوتاه و اروم بو/سید بعد۲مین ل/باشو از فاصله دادو بیشتر تو بغلش کشوندم و گفت)
+ فردا حتی تو شناسنامه هم ماله خودم میشی بیبیم...... خوب بخوابی زندگیم ....عاشقتم(لبخند)
- واقعا خوشحالم ددی جونمممم.......شبت بخیر منم عاشقتم(کمی بعد دوتامون به خواب فرو رفتیم.....
حمایتتتتت لاوامممم عروسی داریماااااااا! .....: )
ارامشی برای حس تو
+( براید استایل بغلش کردم و بردمش طبقه دوم تو اتاقمون و انداختمش رو تخت و روش خم شدم) دوس داری خاطراتمونو توش زودتر بسازیم ...؟!(نیشخند)
- عاااممممم فقط دوس داشتم ببینمش...(از ل/بش م/ک کوتاهی گرفتم ) بزارش برا یروز دیگه ددی جونم(از روش بلند شدمو نشستم پیشش....بلند شد به میز ارایشش و که جفت میز من بود که پر ادکلان و بالم و ژل مو و انوع شونه و کرم و.... بود نگا میکرد و حتی وسایلای منم با ذوق نگا کرد....بعد دیدن کمدا و کشوها رسید به یه کشوی بزرگ که زیر تختمون بود ....میخواست بازش کنه که گفتم)بازش نکنننن(استرس)
-..چ..چراا(تعجب)
+ عااامممم بهتره بازش ن...(نزاشت حرفم تموم بشه و گفت)
- من زنتم بلاخره میفهمم که توش چیه ...پس چه الان چه بعدا میفهمم توش چیه(کمی مغرورانه)
+ اگه قول بدی بهم غر نزنی و اذیتم نکنی باشه بازش کن(کمی خنده)
ـ اوک( بازش کردم و با چیزی که دیدم تعحب کلللللل مغزمو فرا گرفته بود...توش کا/ندوم و بیبی چک و چندتا دستگاه ماله فهمیدن بارداری و اینجور چیزا بود .....به اوپا با خجالته و تعجب نگا کردم که گفت)
+ اینجوری نگام نکن خودتم گفتی زنمی .....دوس دارم هر شب باهات وقت بگذرونم....تازشم تو بلاخره باردار میشی که....بلاخره من بچه میکارم تو شیکمت که ....حتی برا بچه هامونم اتاقاشونو حاضر کردم(کمی خنده)
-....(بدون هیچ حرفی و بلند شدمو در کشو رو بستمو رفتم تو اون دوتا اتاق دیگه تو طبقه دوم یعنی پیش اتاقمون ....وارد اولی که شدم با یه تم بنفش خیلی خوشگل دخترونه بود پر عروسک و اسباب بازی بود....رفتم داخلشو همه چیزشو چک کردمو نگا کردم برگشتم که برم تو اون یکی اتاق که با اوپا رو به روشدم)
+قشنگه نه؟؟(لبخند)
- اله(لبخند)
+ (دستشو گرفتمو بردمش تو اون یکی اتاق ....تم ابی ومشکی داشت و پسرونه بود .....ا.ت همه جای اتاقو نگا میکرد ...کاراش واقعا کیوت بود) دوسش داری؟(لبخند)
- الهههه خیلییی(لبخند)(بعد یخورده بیشتر گشتن تو خونه دیگه برگشتیم خونه جونگ کوک اینا از اونجایی که دیگه ساعت نزدیک ۱۲ بود و فردا وقت ارایشگاه داشتم سریع لباسامو عوض کردمو روتینمو انجام دادم و رفتم رو تخت دراز کشیدم....بعد کمی جونگ کوک هم بعد انجام روتینشو کاراش.... لبا/ساشو در اورد و یه شلوارک پوشید و با نیم تنه لخ/ت اومد بغلم کرد و ل/باشو رو لبا/م گذات و کوتاه و اروم بو/سید بعد۲مین ل/باشو از فاصله دادو بیشتر تو بغلش کشوندم و گفت)
+ فردا حتی تو شناسنامه هم ماله خودم میشی بیبیم...... خوب بخوابی زندگیم ....عاشقتم(لبخند)
- واقعا خوشحالم ددی جونمممم.......شبت بخیر منم عاشقتم(کمی بعد دوتامون به خواب فرو رفتیم.....
حمایتتتتت لاوامممم عروسی داریماااااااا! .....: )
۳.۰k
۰۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.