دختر اجاره ای 🕸🖤
دختر اجاره ای 🕸🖤
𝐩𝐚𝐫 ³⁹
𝒓𝒆𝒏𝒕 𝒈𝒊𝒓
جنی از بیمارستان اومد بیرون
بارون میبارید و تو اون هوای سرد بدو میکرد که یکی دستاشو محکم گرفت
برگشت و به چشماش نگاه کرد
یونگی بود که دوتا دستای جنی رو محکم گرفته بود
به جنی نگاه کرد و دید داره گریه میکنه
یونگی: اینجا چیکار میکنی؟ حالت خوبه؟
گریه ی جنی شدید تر شد
یونگی سر جنی رو گذاشت روی سینش تا گریه کنه
【سه ماه بعد 】
جنی برای کارش داشت سفر میکرد
همه چیزش آماده بود
یونگی چمدوناشو بلند کرد و توی ماشین گذاشت
جنی: زود برمیگردم
یونگی لبخند زد
جنی سوار یه ماشین دیگه شد و چند تا ماشین دیگم
پشت سرش حرکت کردن
راننده درحال روندن ماشین بود
جنی مجله دستش گرفت
کلی خبر جدید واسه دیروز بود
یکی از خبر ها درباره ی کیم تهیونگ بود
به عکسش دقت کرد، بنظر نمیومد تغییری کرده باشه
همینم کافی بود، برای اینکه علاقه ی جنی به تهیونگ کمرنگ بشه
البته الانشم به گفته ی خودش حسی بهش نداره
شروع کرد به خوندن
با رئیس جمهور جلسه داشته
چند تا جایزه برده و حتی خبرایی هم از پدرش بود
ولی هیچ رابطه ای با تهیونگ نداشت
【نوشته نبود یعنی خبرا جدا بودن از تهیونگ】
پدرش کم کم داشت برشکست میشد
ولی جنی از همه ی اینا خبر داشت..
آروم آروم برای انتقامش پیش میرفت و اون پیر مرد
رو از بین میبره
اون هتل تن فروشیش رو از دست داد و حتی خیلی از
مرد ها و زن هایی که خریده بود
ولی از بقیه ی اونا استفاده میکنه هم برای خودش و
هم برای دیگران اجاره میده
جنی دنبال بقیشونه
چند تا از زمین هاش رو هم بخاطر بدهکاریش از دست
داد و اونا رو یونگی خرید
مجله رو تا زد و کنار گذاشت
بالاخره رسیدن
جنی از طرف رئیس جمهور دعوت شده بود
هتلش مشخص بود
وارد هتل شد تا اتاق بگیره
پیش خانمی که پشت میز بود رفت و یه اتاق خواست
که یکی اومد کنارش تا اتاق بگیره
جنی توجهی نکرد ولی بنظر آشنا میومد تا اینکه صداشو شنید
صدا: ببخشد یه اتاق میخواستم
𝐩𝐚𝐫 ³⁹
𝒓𝒆𝒏𝒕 𝒈𝒊𝒓
جنی از بیمارستان اومد بیرون
بارون میبارید و تو اون هوای سرد بدو میکرد که یکی دستاشو محکم گرفت
برگشت و به چشماش نگاه کرد
یونگی بود که دوتا دستای جنی رو محکم گرفته بود
به جنی نگاه کرد و دید داره گریه میکنه
یونگی: اینجا چیکار میکنی؟ حالت خوبه؟
گریه ی جنی شدید تر شد
یونگی سر جنی رو گذاشت روی سینش تا گریه کنه
【سه ماه بعد 】
جنی برای کارش داشت سفر میکرد
همه چیزش آماده بود
یونگی چمدوناشو بلند کرد و توی ماشین گذاشت
جنی: زود برمیگردم
یونگی لبخند زد
جنی سوار یه ماشین دیگه شد و چند تا ماشین دیگم
پشت سرش حرکت کردن
راننده درحال روندن ماشین بود
جنی مجله دستش گرفت
کلی خبر جدید واسه دیروز بود
یکی از خبر ها درباره ی کیم تهیونگ بود
به عکسش دقت کرد، بنظر نمیومد تغییری کرده باشه
همینم کافی بود، برای اینکه علاقه ی جنی به تهیونگ کمرنگ بشه
البته الانشم به گفته ی خودش حسی بهش نداره
شروع کرد به خوندن
با رئیس جمهور جلسه داشته
چند تا جایزه برده و حتی خبرایی هم از پدرش بود
ولی هیچ رابطه ای با تهیونگ نداشت
【نوشته نبود یعنی خبرا جدا بودن از تهیونگ】
پدرش کم کم داشت برشکست میشد
ولی جنی از همه ی اینا خبر داشت..
آروم آروم برای انتقامش پیش میرفت و اون پیر مرد
رو از بین میبره
اون هتل تن فروشیش رو از دست داد و حتی خیلی از
مرد ها و زن هایی که خریده بود
ولی از بقیه ی اونا استفاده میکنه هم برای خودش و
هم برای دیگران اجاره میده
جنی دنبال بقیشونه
چند تا از زمین هاش رو هم بخاطر بدهکاریش از دست
داد و اونا رو یونگی خرید
مجله رو تا زد و کنار گذاشت
بالاخره رسیدن
جنی از طرف رئیس جمهور دعوت شده بود
هتلش مشخص بود
وارد هتل شد تا اتاق بگیره
پیش خانمی که پشت میز بود رفت و یه اتاق خواست
که یکی اومد کنارش تا اتاق بگیره
جنی توجهی نکرد ولی بنظر آشنا میومد تا اینکه صداشو شنید
صدا: ببخشد یه اتاق میخواستم
۳.۷k
۲۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.