اوج پروانه: پارته شانزدهم
.از زبانه راوی.
.
اروکوداکی دتاشو رو سرشون گذاشت و
گفت: کاره من کاملا باهاتون تمومه خسته نباشید(لحنه ارومی)
شینوبو و کانایه کمی تعجب کردن اخه اونا فقط کار با شمشیرو یاد گرفته بودن و از تنفس ها هیچی نمیدونستن بابته همین
پرسیدن: اما اروکوداکی سان ما هنو تنفس هارو بلد نیستیم پس چرا تمریناتمون تموم شدن
اروکوداکی در جوابش
گفت: منظورم این بود کاره من با شما تموم شده
شینوبو و کانایه تعجبشون بیشتر شد
و ادامه
داد: پسفردا شما رو میبرم پیشه دو نفر که اونا بهتون تنفس هارو یاد بدن اون دوتا استفاده کننده گانه تنفس های ماه و خورشید هستن اما اول باید سعی کنیم قانیشون کنید که میتونید از پسه تمریناتشون بر بیاید نه با عمل با حرف زدن
به کانایه نگاه کرد
کانائه تو کارت سخته استفاده گره تنفسه ماه یه ادمه جسور و از خود راضیه اما
به شینوبو نگاه کرد
تو کمی کارت از خواهرت اسون تره اخه استفاده گره تنفسه خورشید کمی مهربون تره
و بعده کمی توضیح باهم خداحافظی کردن و هرکدوم رفتن تو اتاقه خودشون
. از زبانه شینوبو.
.
ذهنم خیلی درگیر بود و از بو و چهره خواهرم میشد فهمید که اونم دلواپسه
یعنی واقعا ما میتونیم اونا رو راضی کنیم؟
سکوته بینمون رو شکستمو
گفتم: خواهر جون میدونم الان ذهنت درگیره چیه اما بیا موضوعو فراموش کنیم
دستشو گرفتم
مطمینم تا وقتی با هم باشیم میتونیم از پسه همه چیز بربیایم(با شادی)
و بعد دسته خواهرمو کشیدم تا اونم شروع کنه به دویدن
و بعده مدتی چهره تعجبه خواهرم از بین رفت و اونم شروع کرد به خندیدن
و ما تا خونه دویدیم
*فردا صب
. از زبانه اروکوداکی.
.
الان دیگه باید راه بیوفتم
فکر کنم این قراره سخت ترین معموریتی باشه که تا الان میخوام برم
یعنی میتونم اون دوتا رو راضی کنم که حداقل برا یک بارم که شده اون دخترارو ببینن؟!
نمیدونم
*رسید
اروکوداکی: سلام الهه های ماه و خورشید...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خیله خب دوستان اینم از این پارت🦋
میدونم خیلی کوتاه بود ببخشید 💔
اما قول میدم تو پارتای بعدی جبران کنم💙
بیشتره این وقتتونو نمیگیرم لایک و نظر فراموش نشه فعلا سایونارا 💜
.
اروکوداکی دتاشو رو سرشون گذاشت و
گفت: کاره من کاملا باهاتون تمومه خسته نباشید(لحنه ارومی)
شینوبو و کانایه کمی تعجب کردن اخه اونا فقط کار با شمشیرو یاد گرفته بودن و از تنفس ها هیچی نمیدونستن بابته همین
پرسیدن: اما اروکوداکی سان ما هنو تنفس هارو بلد نیستیم پس چرا تمریناتمون تموم شدن
اروکوداکی در جوابش
گفت: منظورم این بود کاره من با شما تموم شده
شینوبو و کانایه تعجبشون بیشتر شد
و ادامه
داد: پسفردا شما رو میبرم پیشه دو نفر که اونا بهتون تنفس هارو یاد بدن اون دوتا استفاده کننده گانه تنفس های ماه و خورشید هستن اما اول باید سعی کنیم قانیشون کنید که میتونید از پسه تمریناتشون بر بیاید نه با عمل با حرف زدن
به کانایه نگاه کرد
کانائه تو کارت سخته استفاده گره تنفسه ماه یه ادمه جسور و از خود راضیه اما
به شینوبو نگاه کرد
تو کمی کارت از خواهرت اسون تره اخه استفاده گره تنفسه خورشید کمی مهربون تره
و بعده کمی توضیح باهم خداحافظی کردن و هرکدوم رفتن تو اتاقه خودشون
. از زبانه شینوبو.
.
ذهنم خیلی درگیر بود و از بو و چهره خواهرم میشد فهمید که اونم دلواپسه
یعنی واقعا ما میتونیم اونا رو راضی کنیم؟
سکوته بینمون رو شکستمو
گفتم: خواهر جون میدونم الان ذهنت درگیره چیه اما بیا موضوعو فراموش کنیم
دستشو گرفتم
مطمینم تا وقتی با هم باشیم میتونیم از پسه همه چیز بربیایم(با شادی)
و بعد دسته خواهرمو کشیدم تا اونم شروع کنه به دویدن
و بعده مدتی چهره تعجبه خواهرم از بین رفت و اونم شروع کرد به خندیدن
و ما تا خونه دویدیم
*فردا صب
. از زبانه اروکوداکی.
.
الان دیگه باید راه بیوفتم
فکر کنم این قراره سخت ترین معموریتی باشه که تا الان میخوام برم
یعنی میتونم اون دوتا رو راضی کنم که حداقل برا یک بارم که شده اون دخترارو ببینن؟!
نمیدونم
*رسید
اروکوداکی: سلام الهه های ماه و خورشید...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خیله خب دوستان اینم از این پارت🦋
میدونم خیلی کوتاه بود ببخشید 💔
اما قول میدم تو پارتای بعدی جبران کنم💙
بیشتره این وقتتونو نمیگیرم لایک و نظر فراموش نشه فعلا سایونارا 💜
۳.۲k
۲۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.