امشب مسخره ترین شب بود...
امشب مسخره ترین شب بود...
فکر کن روزه دختره بعد مامانم حتی روز دختر رو تبریک نگفت...
حتی پدرم هم نگفت...
فقط علی گفت...
بعد فکر بخاطر اینکه فقط یک خط چشم کوچیک کشیدم
بعد میخواستیم بریم خونه فامیل دوستم...
بعد مامانم شروع کرد به دعوا کردنم
بعد منم شروع کردم به جواب گویی کردم...
بعد فکر کن بهش گفتم حداقل بزار این جایزه روز دخترم باشه...
بعد منو وسط شام خوردن با اون دختری که توی فامیل یود کلاس دهم بود و با دختر های دیگه مقایسه میکنه اصلا باهام خوب نیست اذیتم داره میکنه
اما بازم خداروشکرت
فکر کن روزه دختره بعد مامانم حتی روز دختر رو تبریک نگفت...
حتی پدرم هم نگفت...
فقط علی گفت...
بعد فکر بخاطر اینکه فقط یک خط چشم کوچیک کشیدم
بعد میخواستیم بریم خونه فامیل دوستم...
بعد مامانم شروع کرد به دعوا کردنم
بعد منم شروع کردم به جواب گویی کردم...
بعد فکر کن بهش گفتم حداقل بزار این جایزه روز دخترم باشه...
بعد منو وسط شام خوردن با اون دختری که توی فامیل یود کلاس دهم بود و با دختر های دیگه مقایسه میکنه اصلا باهام خوب نیست اذیتم داره میکنه
اما بازم خداروشکرت
۱.۷k
۱۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.