تک پارتی: نام:" یک اشتباه"
گیتارشو از کیفش در اورد
هوا رو وارد ریه هاش کرد،
لبخند عمیقی زد
-آهه خب چی بنوازم برات؟
(.....) خوبه؟
سری تکون داد شروع به نواختن کرد
موسیقی تار های گیتار فضارو پر کرد
عطر تنین امیز رز وارد مشامش شد
با عشق کلماتش رو بر زبان می اورد
بعد پایان موسیقی پر احساسی ک قلب های سالم رو حتی میفشرد چشمای خیسش رو باز کرد نفس داغش رو بیرون داد، اب دهانشو قورت داد.
رز قرمز رو برداشت اروم اروم بوسید
پوزخند تلخی زد، به سنگ رو به رو خیره شد؛ گلو اروم به سمت سنگ هدایت کرد و دستی رو سنگم کشید لبخند دردناکی زد که اشکاش نریزن..
مغزش برای به زبون آوردن کلمات دستور نمیداد، لب های لرزونش رو از هم جدا کرد و بالاخره
-میبینی، اصلا به روی خودم نمیارم دیگه پیشم نیستی ..
باهات حرف میزنم، برات میخونم، گل میارم
پوزخندش عمیق تر شد، اشکاش اجازه صحبت نمیدادن
فقط سکوت بود، سکوتی که درد و دل تنگی رو فریاد میزد..
-میترسم، از حسی که هنوز دارم نمیتونم نه نمیتونم از این بن بست رد شم... میدونم نباید این حس باشه
....ولی تو مالِ من نشدی..
اشکاشو با انگشتش پاک کرد
_:امیدوارم دیگه قلب منم نزنه و فقط یکبار دیگه ببینمت...
چشماشو بست، قطره اشکهاش گونشو خیس کردن...
_:آدما میمیرن؛ سکته میکنن، یا زیر ماشین میرن٬ گاهی حتی کسی عمداً از بالای صخرهای پرتشون میکنه پایین. اینا ٬ البته مهم هست, ولی مهمتر همون نبودن اونهاست.
بعد دیگ جای خالیشون میمونه٬ روی بالش٬ حتی روی صندلی ک آدم بعد از مردنشون خریده .
اونن وقته ک آدم حسابی گریهاش میگیره. بیشتر برای خودش ک چرا باید این چیزا رو تحمل کنه...
_:بگذریم...من عادت کردم به رفتن ادمای مهم زندگیم؛
راستش فکر کنم عادت به رفتن ادمایی ک دوسشون داریم خیلی تلخه،این رفتنا چه برای چند روز یا چند ماه یا چند سال فرقی نمیکنه اما هرچی حس و حال خوب و دوست داشتن هست رو با خودش میبره،اگر برگشتی هم باشه دیگ اون حسِ و جایگاه قبلی برنمیگرده؛
گاهی جای خالی ادما حتی با خودشونم پر نمیشه...ولی...حتی حاضرم اگه
اون رنگِ شادی رو نگرفت حداقل یِ بار دیگ ببینمت:)
حق با تو بود سویون؛احساسیترین آدم ها هموناییَن که ادعای سنگ بودن دارن..! صخره"ابر هایه چند تکه" رو یادته؟
یادت میآد؟ چهار سال پیش...، درکنار صخره سنگی درحال فکر کردن به آینده بودیم...اما الان من تنها در حال فکر کردن به چطورمردنم...
پسر دسته گلِ رُز رو رویه سنگ گذاشت و لب زد:امیدوارم اون دنیا بتونن مراقب فرشته ای مثل تو باشن سویون...بدون اگه هزار بار تناسخ پیدا کنی تو هر دنیایی کیم تهیونگ عاشقته!
ولی من ی چیزیو درک کردم...اینکه هیچوقت بین لاشیا عشقتو ول نکن....شاید اگه مراقبت میبودم این اتفاقا نمیافتاد...*گریه
خدافظ پرنسس کیم!
هوا رو وارد ریه هاش کرد،
لبخند عمیقی زد
-آهه خب چی بنوازم برات؟
(.....) خوبه؟
سری تکون داد شروع به نواختن کرد
موسیقی تار های گیتار فضارو پر کرد
عطر تنین امیز رز وارد مشامش شد
با عشق کلماتش رو بر زبان می اورد
بعد پایان موسیقی پر احساسی ک قلب های سالم رو حتی میفشرد چشمای خیسش رو باز کرد نفس داغش رو بیرون داد، اب دهانشو قورت داد.
رز قرمز رو برداشت اروم اروم بوسید
پوزخند تلخی زد، به سنگ رو به رو خیره شد؛ گلو اروم به سمت سنگ هدایت کرد و دستی رو سنگم کشید لبخند دردناکی زد که اشکاش نریزن..
مغزش برای به زبون آوردن کلمات دستور نمیداد، لب های لرزونش رو از هم جدا کرد و بالاخره
-میبینی، اصلا به روی خودم نمیارم دیگه پیشم نیستی ..
باهات حرف میزنم، برات میخونم، گل میارم
پوزخندش عمیق تر شد، اشکاش اجازه صحبت نمیدادن
فقط سکوت بود، سکوتی که درد و دل تنگی رو فریاد میزد..
-میترسم، از حسی که هنوز دارم نمیتونم نه نمیتونم از این بن بست رد شم... میدونم نباید این حس باشه
....ولی تو مالِ من نشدی..
اشکاشو با انگشتش پاک کرد
_:امیدوارم دیگه قلب منم نزنه و فقط یکبار دیگه ببینمت...
چشماشو بست، قطره اشکهاش گونشو خیس کردن...
_:آدما میمیرن؛ سکته میکنن، یا زیر ماشین میرن٬ گاهی حتی کسی عمداً از بالای صخرهای پرتشون میکنه پایین. اینا ٬ البته مهم هست, ولی مهمتر همون نبودن اونهاست.
بعد دیگ جای خالیشون میمونه٬ روی بالش٬ حتی روی صندلی ک آدم بعد از مردنشون خریده .
اونن وقته ک آدم حسابی گریهاش میگیره. بیشتر برای خودش ک چرا باید این چیزا رو تحمل کنه...
_:بگذریم...من عادت کردم به رفتن ادمای مهم زندگیم؛
راستش فکر کنم عادت به رفتن ادمایی ک دوسشون داریم خیلی تلخه،این رفتنا چه برای چند روز یا چند ماه یا چند سال فرقی نمیکنه اما هرچی حس و حال خوب و دوست داشتن هست رو با خودش میبره،اگر برگشتی هم باشه دیگ اون حسِ و جایگاه قبلی برنمیگرده؛
گاهی جای خالی ادما حتی با خودشونم پر نمیشه...ولی...حتی حاضرم اگه
اون رنگِ شادی رو نگرفت حداقل یِ بار دیگ ببینمت:)
حق با تو بود سویون؛احساسیترین آدم ها هموناییَن که ادعای سنگ بودن دارن..! صخره"ابر هایه چند تکه" رو یادته؟
یادت میآد؟ چهار سال پیش...، درکنار صخره سنگی درحال فکر کردن به آینده بودیم...اما الان من تنها در حال فکر کردن به چطورمردنم...
پسر دسته گلِ رُز رو رویه سنگ گذاشت و لب زد:امیدوارم اون دنیا بتونن مراقب فرشته ای مثل تو باشن سویون...بدون اگه هزار بار تناسخ پیدا کنی تو هر دنیایی کیم تهیونگ عاشقته!
ولی من ی چیزیو درک کردم...اینکه هیچوقت بین لاشیا عشقتو ول نکن....شاید اگه مراقبت میبودم این اتفاقا نمیافتاد...*گریه
خدافظ پرنسس کیم!
۳۸.۳k
۲۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.