(پارت 58) .I wish I never saw it
امروز حالم خیلی خوب بود همش خوشحال بودم از کاناپه بلند شدم رفتم خونه رو گشتم کلی اتاق بودن تا حالا ندیده بودمشون یه دره مشکی گوشه بود
خیلی دلم میخواست ببینم توش چیه میدونین فضول نیستما فقط یه کوچولو کنجکاوم رفتم سمتش درستگیره رو کشیدم ولی باز نشد گندش بزنن شاید اجوما کلیدارو داشته باشه رفتم سمت اشپزخونه اجوما مثل همیشه مشغول بود رفتم رو صندلی نشستم
ت ا: اجوما
اجوما: بله؟ چیزی میخوای دخترم؟
ت ا: کلیدای اتاقای بالارو داری؟
اجوما: برای چی میخوای؟ کلیدا دست خوده اقاعه
وقتی گفت دست جیمینه ناامید شدم... نه میشد بهش گفت... نهه... اهاااا میتونم یواشکی بگیرم ممکنه تو اتاق کارش باشه
جیمین خیلی رو اتاق کارش حساسه اینو خودش بهم گفت الان ساعت 6 همیشه همین موقع میاد پس فردا میرم تو اتاقش رفتم بالا رو تخت نشستم فکر میکردم چی میتونه تو اتاقه باشه تو فکر بودم صدای باز شدن در اومد جیمین اومد تو
ت ا: سلام
جیمین: سلام... خوبی؟
ت ا: اهوم
لباساشو داشت عوض میکرد دستامو گذاشتم پشتم رو توشک به جلو زول زده بودم یهو درد بدی تو دلم پیچیک از درد اخ بلندی گفتم انگار یکی لگ زد
جیمین امد جلو
جیمین: ت ا... حالت خوبه؟ ت ااا
ت ا: هاا... بله؟ تازه ویندوزم راه افتاد باورم نمیشد لگ زد
ت ا: خنثا گفتم لگ زد
جیمین: ها... چی لگد زد؟
تازه فهمیدم چی گفتم دوباره با خوشحالی گفتم
ت ا: بچه لگد زد
جیمینم انگار مثل من هنگ کرده بود به قیافش نگاه کردم خندم گرفت خیلی کیوت بود
جیمین: اوه... واقعا؟
شرط
لایک 170
کامنت۷٠
بچه ها شرطای هردو پارت برسونین تا پارتای بعدو بزارم
خیلی دلم میخواست ببینم توش چیه میدونین فضول نیستما فقط یه کوچولو کنجکاوم رفتم سمتش درستگیره رو کشیدم ولی باز نشد گندش بزنن شاید اجوما کلیدارو داشته باشه رفتم سمت اشپزخونه اجوما مثل همیشه مشغول بود رفتم رو صندلی نشستم
ت ا: اجوما
اجوما: بله؟ چیزی میخوای دخترم؟
ت ا: کلیدای اتاقای بالارو داری؟
اجوما: برای چی میخوای؟ کلیدا دست خوده اقاعه
وقتی گفت دست جیمینه ناامید شدم... نه میشد بهش گفت... نهه... اهاااا میتونم یواشکی بگیرم ممکنه تو اتاق کارش باشه
جیمین خیلی رو اتاق کارش حساسه اینو خودش بهم گفت الان ساعت 6 همیشه همین موقع میاد پس فردا میرم تو اتاقش رفتم بالا رو تخت نشستم فکر میکردم چی میتونه تو اتاقه باشه تو فکر بودم صدای باز شدن در اومد جیمین اومد تو
ت ا: سلام
جیمین: سلام... خوبی؟
ت ا: اهوم
لباساشو داشت عوض میکرد دستامو گذاشتم پشتم رو توشک به جلو زول زده بودم یهو درد بدی تو دلم پیچیک از درد اخ بلندی گفتم انگار یکی لگ زد
جیمین امد جلو
جیمین: ت ا... حالت خوبه؟ ت ااا
ت ا: هاا... بله؟ تازه ویندوزم راه افتاد باورم نمیشد لگ زد
ت ا: خنثا گفتم لگ زد
جیمین: ها... چی لگد زد؟
تازه فهمیدم چی گفتم دوباره با خوشحالی گفتم
ت ا: بچه لگد زد
جیمینم انگار مثل من هنگ کرده بود به قیافش نگاه کردم خندم گرفت خیلی کیوت بود
جیمین: اوه... واقعا؟
شرط
لایک 170
کامنت۷٠
بچه ها شرطای هردو پارت برسونین تا پارتای بعدو بزارم
۴۶۸.۰k
۱۴ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.