فرشته من part 14

از خواب بیدار شدم دیدم سول پیشم نیس رفتم از خدمتکارا پرسیدم گفتم دیشب خونه نیومد رفتم که بشینم غذا بخورم که یکی از خدمتکارا اومد پیشم.
خ:ببخشید ارباب میشع یه چیزی بهتون بگم؟
کوک:اهوم بگو اجوما راحت باش
خ:خب...
فلشبک به دیروز وقتی سول میخواست بره بیرون:
سول:باشه عزیزم الان میام ددی یکم صبر کن
سول:باشه ددی اصا یه شب نه دو شب پیشتم تا بف.اکم بدی اومدم .
فلشبک ب زمان حال
خ:اره دیگ اینم جریانش
کوک:دختره هر.زه میدونم چیکارش کنم فق بشین و ببین
رفتم شرکت بابام
کوک:ببخشید میتونم با بابام حرف بزنم؟
منشی:بله یه لحظه.....سلام وقتتون بخیر پسرتون اومدن و میخوان باهاتون حرف بزنن........عااااا بله متوجه شدم....بفرمایید میتونید برید
کوک:ممنون
رفتم داخل دیدم پشت میز لم داده رفتم رو یکی از صندلیا نشستم
پ.ک:چرا اومدی اینجا تو که دو سال یه بارم بم سر نمیزنی
کوک:بابا هیچ میدونی عروست چ دختر هر.زه ایه؟
پ.ک:چیکار کرده مگه
جریانو کامل براش تعریف کردم
پ.ک:خب چیکارش کنم سه ساعت وقتمو گرفتی واسه گفتن این چرتو پرتا؟
کوک:بابا چرت و پرت نیس واقعیه
پ.ک:میدونم واقعیه ولی چ اهمیتی داره؟
کوک:بابا ینی برات مهم نیس که عروست هر شب زیر یه نفره؟
پ.ک:نه مهم نیس چون هدف من از ازدواج شما بدست اوردن قدرت بیشتره
کوک:من نمیخوام باهاش ازدواج کنم
پ.ک:تو غلط میکنی باید ازدواج کنی
کوک:من یکی دیگه رو دوس دارم و عمرا با اون هر.زه ازدواج نمیکنم فهمیدین؟(داد خیلی خیلی بلند)
پ.ک:پسره اشغال چطور جرعت میکنی اینطوری سرم داد بزنی هاننننن؟(داد)
حرفشو بی اهمیت کردمو برگشتم خونه
کلید انداختمو وارد خونه شدم که یهو...

خماری چ حسی داره عزیزان؟😂