پارت ۶
پارت ۶
معلم:خب پس فراد ساعت ۶:۳۰ مدرسه باشید
فردا ساعت ۵:۳۰:
ات ویو:از خواب بیدار شدم کارهای مربوطه رو انجام دادم و ساکم رو برداشتم رفتم پایین برا صبحونه
ات:صبح بخیر
ب.ات:صبح بخیر ساکت رو بذا پیش مال تهیونگ و بیا صبحانه بخوریم
ات:باشه
ب.ات:بچه ها با یه ماشین برید که یه ماشین ۵ روز تو پارکینگ مدرسه باشه
تهیونگ ویو:
واییییییی نههههه
تهیونگ:چشم
ادمین :صبحونه خوردن و ات و تهیونگ رفتن تو حیاط
ات:تهیونگ میشه ساک منم بذاری تو صندوق لطفا خیلی سنگینه
تهیونگ:باشه فقط ایندفه
ات:مرسی
تهیونگ:.........
ات ویو:
سوار ماشین شدیم تو کل راه سکوت برقرار بود تا رسیدیم سوار اتوبوس میشدیم ک معلم گفت با بقل دستیاتون یه جا بشینید معلم گفت فقط این ۳ روز رو با بقل دستیاتونید نگران نباشید اون دو روز باقیمونده آزادید ولی جای خوابتون تغییر نمیکنه
ات:عهههه(تو دلش)
تهیونگ ویو:
جفت چشم به جونگکوک بود ک یه وفت کار اشتباهی از سر نزنه ک دیدم ات خوابش برد و جونگکوک سر ات رو گذاشت رو شونه هاش پسرههه الدنگ باز غلطای اضافی کرد
۱ ساعت بعد:
معلم:بچه ها رسیدیم پیاده بشید
ادمین:جونگکوک ات رو بیدار کرد
ات:واییی بخشید حتما سرم رو تو خواب گذاشتم رو شونه هات
جونگکوک:نه خودم گذاشتم اشکال نداره آخه همش سرت تکون میخورد وقتی ماشین بالا و پایین میشد
ات:آها ممنون
تهیونگ ویو:
دیگه ایندفه واقعن داغ کرده بودم میخواستم برم بزنم تو دهنش ولی جلو خودم و گرفتم
معلم:خب پس فراد ساعت ۶:۳۰ مدرسه باشید
فردا ساعت ۵:۳۰:
ات ویو:از خواب بیدار شدم کارهای مربوطه رو انجام دادم و ساکم رو برداشتم رفتم پایین برا صبحونه
ات:صبح بخیر
ب.ات:صبح بخیر ساکت رو بذا پیش مال تهیونگ و بیا صبحانه بخوریم
ات:باشه
ب.ات:بچه ها با یه ماشین برید که یه ماشین ۵ روز تو پارکینگ مدرسه باشه
تهیونگ ویو:
واییییییی نههههه
تهیونگ:چشم
ادمین :صبحونه خوردن و ات و تهیونگ رفتن تو حیاط
ات:تهیونگ میشه ساک منم بذاری تو صندوق لطفا خیلی سنگینه
تهیونگ:باشه فقط ایندفه
ات:مرسی
تهیونگ:.........
ات ویو:
سوار ماشین شدیم تو کل راه سکوت برقرار بود تا رسیدیم سوار اتوبوس میشدیم ک معلم گفت با بقل دستیاتون یه جا بشینید معلم گفت فقط این ۳ روز رو با بقل دستیاتونید نگران نباشید اون دو روز باقیمونده آزادید ولی جای خوابتون تغییر نمیکنه
ات:عهههه(تو دلش)
تهیونگ ویو:
جفت چشم به جونگکوک بود ک یه وفت کار اشتباهی از سر نزنه ک دیدم ات خوابش برد و جونگکوک سر ات رو گذاشت رو شونه هاش پسرههه الدنگ باز غلطای اضافی کرد
۱ ساعت بعد:
معلم:بچه ها رسیدیم پیاده بشید
ادمین:جونگکوک ات رو بیدار کرد
ات:واییی بخشید حتما سرم رو تو خواب گذاشتم رو شونه هات
جونگکوک:نه خودم گذاشتم اشکال نداره آخه همش سرت تکون میخورد وقتی ماشین بالا و پایین میشد
ات:آها ممنون
تهیونگ ویو:
دیگه ایندفه واقعن داغ کرده بودم میخواستم برم بزنم تو دهنش ولی جلو خودم و گرفتم
۷.۷k
۱۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.