سناریو (وقتی دنبال بی تی اس میگشتی اما اشتباهی......)
#سناریو
#استریکیدز
#استری_کیدز
(چان)
درحالی که داشت برای اجرا اماده میشد یک دفعه تورو که سرگردون بودی رو میبینه و غرق در چهرت میشه
_ واو.....چه خانوم زیباییی
(مینهو)
توسط میکاپ آرتیست داشت گریمشو درست میکرد که یک دفعه دید داری با استف ها صحبت میکنی..... قبلاً هم دیده بودتت و شیفته ی زیباییت شده بود اما با دوباره دیدنت....اومد پیشت و خودش کمکت کرد تا بتونی بی تی اس رو پیدا کنی
(چانگبین)
میزنی به بازوش
+ا....ام...ببخشید....ش...شما.....میدونید....بی تی اس کجا.....هستن؟
روشو به سمتت برمیگردونه و بهت خیره میشه و هیچی نمیگه
+ببخشید....
به بازوش میزنی که به خودش میاد و با لبخند میگه:
_ شما چقدر زیبایید
(هیونجین)
چند دفعه ای شده بود که با هیونجین برخورد کرده بودی ولی نمیدونستی که یک ایدله و فک میکردی از استف ها باشه که با رفتن به پشت صحنه و دیدن اینکه هیونجین میکروفن دستشه و میکاپ ارتیستا دورش جمع شده بودن..... فهمیدی که اشتباه میکردی.
با دیدنت نزدیکت اومد.
_ بازم بهم برخورد کردیم خانوم کیم
با تعجب بهش خیره شده بودی که
_ بازم راهتو گم کردی ؟
و لبخندی تحویلت داد
(جیسونگ)
یکی از استف های بی تی اس بودی که راهتو گم کرده بودی و سر از پشت صحنه ی استری کیدز در آورده بودی.
تو اونا رو نمیشناختی به همین خاطر به سمت جیسونگ رفتی و ازش خواستی بهت راهو نشون بده که اونم بدون هیچ حرفی فقط نگاهت میکرد و مجذوبت شده بود
(فلیکس)
در واقع ایشون بود که گم شده بود و از پشت صحنه ی بی تی اس سر درآورده بود ( مثل همیشه😐)
تو یکی از استف های بی تی اس بودی که به سمتش رفتی
+ او آقای لی گم شدید ؟
همینطوری بهت خیره مونده بود و چیزی نمیگفت
+ من بهتون کمک میکنم.....اعضای گروهتون توی سالن......
نزاشت حرفتو تموم کنی و لب زد
_ ش....شما...چقدر خوشگلید...خانوم
(سونگمین)
داشتی همینطوری به اینور و اونور نگاه میکردی که با برخورد به جسمی تعادلت رو از دست دادی و نزدیک بود بیوفتی که اون فرد با گرفتن دستش دور کمرت مانع از افتادنت شد .
وقتی تونستی تعادلت رو حفظ کنی خودتو از توی دستاش کشیدی بیرون
+ ممنونم
و تعظیمی کردی و رفتی که سونگمین هنوز هیمنطوری بهت خیره شده بود و با چشماش دنبالت میکرد
_ خدای من.... این عشق توی نگاه اول بود ؟
(جونگین)
داشتی با تلفن صحبت میکردی و از دوستت مکان بی تی اس رو میپرسیدی که جونگین اومد طرفت.
با دیدنش گوشی رو کنار گذاشتی و بهش نگاه کردی
+ اتفاقی افتاده اقا؟
همینطور که داشت نگاهت میکرد لب زد :
_ میشه لطفاً شمارتونو داشته باشم ؟
با حرف یهوییش تعجب کردی ولی با فکر اینکه شاید اونم یک استف باشه و نقش همکارت رو داره بهش شماره دادی که بعد اونم بهت کمک کرد که بی تی اس رو پیدا کنی
#استریکیدز
#استری_کیدز
(چان)
درحالی که داشت برای اجرا اماده میشد یک دفعه تورو که سرگردون بودی رو میبینه و غرق در چهرت میشه
_ واو.....چه خانوم زیباییی
(مینهو)
توسط میکاپ آرتیست داشت گریمشو درست میکرد که یک دفعه دید داری با استف ها صحبت میکنی..... قبلاً هم دیده بودتت و شیفته ی زیباییت شده بود اما با دوباره دیدنت....اومد پیشت و خودش کمکت کرد تا بتونی بی تی اس رو پیدا کنی
(چانگبین)
میزنی به بازوش
+ا....ام...ببخشید....ش...شما.....میدونید....بی تی اس کجا.....هستن؟
روشو به سمتت برمیگردونه و بهت خیره میشه و هیچی نمیگه
+ببخشید....
به بازوش میزنی که به خودش میاد و با لبخند میگه:
_ شما چقدر زیبایید
(هیونجین)
چند دفعه ای شده بود که با هیونجین برخورد کرده بودی ولی نمیدونستی که یک ایدله و فک میکردی از استف ها باشه که با رفتن به پشت صحنه و دیدن اینکه هیونجین میکروفن دستشه و میکاپ ارتیستا دورش جمع شده بودن..... فهمیدی که اشتباه میکردی.
با دیدنت نزدیکت اومد.
_ بازم بهم برخورد کردیم خانوم کیم
با تعجب بهش خیره شده بودی که
_ بازم راهتو گم کردی ؟
و لبخندی تحویلت داد
(جیسونگ)
یکی از استف های بی تی اس بودی که راهتو گم کرده بودی و سر از پشت صحنه ی استری کیدز در آورده بودی.
تو اونا رو نمیشناختی به همین خاطر به سمت جیسونگ رفتی و ازش خواستی بهت راهو نشون بده که اونم بدون هیچ حرفی فقط نگاهت میکرد و مجذوبت شده بود
(فلیکس)
در واقع ایشون بود که گم شده بود و از پشت صحنه ی بی تی اس سر درآورده بود ( مثل همیشه😐)
تو یکی از استف های بی تی اس بودی که به سمتش رفتی
+ او آقای لی گم شدید ؟
همینطوری بهت خیره مونده بود و چیزی نمیگفت
+ من بهتون کمک میکنم.....اعضای گروهتون توی سالن......
نزاشت حرفتو تموم کنی و لب زد
_ ش....شما...چقدر خوشگلید...خانوم
(سونگمین)
داشتی همینطوری به اینور و اونور نگاه میکردی که با برخورد به جسمی تعادلت رو از دست دادی و نزدیک بود بیوفتی که اون فرد با گرفتن دستش دور کمرت مانع از افتادنت شد .
وقتی تونستی تعادلت رو حفظ کنی خودتو از توی دستاش کشیدی بیرون
+ ممنونم
و تعظیمی کردی و رفتی که سونگمین هنوز هیمنطوری بهت خیره شده بود و با چشماش دنبالت میکرد
_ خدای من.... این عشق توی نگاه اول بود ؟
(جونگین)
داشتی با تلفن صحبت میکردی و از دوستت مکان بی تی اس رو میپرسیدی که جونگین اومد طرفت.
با دیدنش گوشی رو کنار گذاشتی و بهش نگاه کردی
+ اتفاقی افتاده اقا؟
همینطور که داشت نگاهت میکرد لب زد :
_ میشه لطفاً شمارتونو داشته باشم ؟
با حرف یهوییش تعجب کردی ولی با فکر اینکه شاید اونم یک استف باشه و نقش همکارت رو داره بهش شماره دادی که بعد اونم بهت کمک کرد که بی تی اس رو پیدا کنی
۲۴.۹k
۱۱ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.