سناریو توکیو ریونجرز
۲ روز بعد اشناییت با مایکی
نشستین رو نیمکت و مایکی هم هی بهت نزدیک میشه و تو هم دورتر میشی اخی رسیدی به دسته نیمکت و جای دیگه ای نداری بری اونور تر برای همین سرتو میندازی پایین و به پایین نگاه میکنی و اونم به تو،وقتی که تا تونست خودشو چسبوند به تو بعدش....
یه چیزی رو شونت احساس میکنی درسته مایکی سرشو گذاشته رو شونت و چشماش هم بسته سرتو بلند میکنی و نگاش میکنی انگار امروز روز سختی براش بوده بهتره امروز باهاش مهربون باشی🙂
نشستین رو نیمکت و مایکی هم هی بهت نزدیک میشه و تو هم دورتر میشی اخی رسیدی به دسته نیمکت و جای دیگه ای نداری بری اونور تر برای همین سرتو میندازی پایین و به پایین نگاه میکنی و اونم به تو،وقتی که تا تونست خودشو چسبوند به تو بعدش....
یه چیزی رو شونت احساس میکنی درسته مایکی سرشو گذاشته رو شونت و چشماش هم بسته سرتو بلند میکنی و نگاش میکنی انگار امروز روز سختی براش بوده بهتره امروز باهاش مهربون باشی🙂
۱.۲k
۳۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.