پارت ۲۶ ( عشق در نگاه اول ؟ )
با صدای نسبتا بلندی گفتم
جیمین : کمممممممپپپپ ساااااحلی
پیاده شو تنبل خانم میخوایم کلی خوشبگذرونیم
ا/ت سریع از ماشین پیاده شد و پرید بالا گردنم رو گرفت بغلم کرد همینجوری که بهم آویزون شده بود گفت
ا/ت : خیلی وقته که یکم خوشگذرونی نکردم 😍
جیمین : هوووم خوشحالم که خوشت اومده
ا/ت : میای اول بریم تو دریا ؟
جیمین : معلومه که میام
از زبان ا/ت
واقعا خیلی خوشحال بودم مثل بچه کوچولویی که بعد مدت طولانی رفته شهربازی
جیمین انگار میدونستم که لازم دارم که یکم خوش باشم
منو جیمین رفتیم و لباسای مناسب برای شنا رو پوشیدیم من یه نیم تنه و شلوارک مشکی ( اسلاید ۲ ) پوشیدم بعد با جیمین به سمت دریا رفتیم وقتی پامو توی دریا گذاشتم احساس آرامش کردم دست جیمینو گرفتم و با هم دویدیم سمت دریا و محکم خودمونو پرت کردیم تو آب من یکم از جیمین دور شدم و جلو تر رفتم که جیمین گفت
جیمین : هی ا/ت خوش می گذره
ا/ت : اره بابا خیلی خوبه تو نمیای ؟
جیمین : وایسا الان میام فقط از این جلوتر نریااا
ا/ت : نترس بیا
بعد به طرف جیمین حرکت کردم و جیمینم به سمت من نزدیکش که شدم دویدم و پریدم تو بغلش که باعث شد از پشت بیوفته تو دریا منم باهاش افتادم
جیمین سریع خودشو بلند کرد و گفت
جیمین : هر چی آب بود رفت تو دهن من ببینم دوست داری منم همین کارو کنم 😂😂؟
ا/ت : نه نه غلط کردم
جیمین : متاسفم ولی انتخاب با تو نیست
بعد منو کرد زیر آب و من بزور خودمو آوردم بالا گفتم
ا/ت : جیمینااااااا
جیمین هم تا منو دید بدو بدو به طرف ساحل حرکت کرد و منم دنبالش می دویدم
ا/ت : هییی وایسا کاریت ندارم
جیمین : دروغ میگی ( با خنده )
ا/ت : باشه برو بالاخره که به هم میرسیم
یکم که دنبال هم دویدیم به ساحل رسیدیم و جیمین گفت : بالاخره گرفتیم بیب
ا/ت : اره ولی فعلا کاری نمیکنم نترس بعداً تلافی میکنم
جیمین : ببینم تو گشتم نیس ؟
ا/ت : خیلییییی
جیمین : بیا بریم یه چیزی بخوریم
ا/ت : اوهوم
از زبان جیمین
با ا/ت غذا خوردیم ا/ت خیلی خوشحال بود مثل اینکه چند ساله تازه در ه مزه خوشبختی رو می چشه
ا/ت :
جیمین : کمممممممپپپپ ساااااحلی
پیاده شو تنبل خانم میخوایم کلی خوشبگذرونیم
ا/ت سریع از ماشین پیاده شد و پرید بالا گردنم رو گرفت بغلم کرد همینجوری که بهم آویزون شده بود گفت
ا/ت : خیلی وقته که یکم خوشگذرونی نکردم 😍
جیمین : هوووم خوشحالم که خوشت اومده
ا/ت : میای اول بریم تو دریا ؟
جیمین : معلومه که میام
از زبان ا/ت
واقعا خیلی خوشحال بودم مثل بچه کوچولویی که بعد مدت طولانی رفته شهربازی
جیمین انگار میدونستم که لازم دارم که یکم خوش باشم
منو جیمین رفتیم و لباسای مناسب برای شنا رو پوشیدیم من یه نیم تنه و شلوارک مشکی ( اسلاید ۲ ) پوشیدم بعد با جیمین به سمت دریا رفتیم وقتی پامو توی دریا گذاشتم احساس آرامش کردم دست جیمینو گرفتم و با هم دویدیم سمت دریا و محکم خودمونو پرت کردیم تو آب من یکم از جیمین دور شدم و جلو تر رفتم که جیمین گفت
جیمین : هی ا/ت خوش می گذره
ا/ت : اره بابا خیلی خوبه تو نمیای ؟
جیمین : وایسا الان میام فقط از این جلوتر نریااا
ا/ت : نترس بیا
بعد به طرف جیمین حرکت کردم و جیمینم به سمت من نزدیکش که شدم دویدم و پریدم تو بغلش که باعث شد از پشت بیوفته تو دریا منم باهاش افتادم
جیمین سریع خودشو بلند کرد و گفت
جیمین : هر چی آب بود رفت تو دهن من ببینم دوست داری منم همین کارو کنم 😂😂؟
ا/ت : نه نه غلط کردم
جیمین : متاسفم ولی انتخاب با تو نیست
بعد منو کرد زیر آب و من بزور خودمو آوردم بالا گفتم
ا/ت : جیمینااااااا
جیمین هم تا منو دید بدو بدو به طرف ساحل حرکت کرد و منم دنبالش می دویدم
ا/ت : هییی وایسا کاریت ندارم
جیمین : دروغ میگی ( با خنده )
ا/ت : باشه برو بالاخره که به هم میرسیم
یکم که دنبال هم دویدیم به ساحل رسیدیم و جیمین گفت : بالاخره گرفتیم بیب
ا/ت : اره ولی فعلا کاری نمیکنم نترس بعداً تلافی میکنم
جیمین : ببینم تو گشتم نیس ؟
ا/ت : خیلییییی
جیمین : بیا بریم یه چیزی بخوریم
ا/ت : اوهوم
از زبان جیمین
با ا/ت غذا خوردیم ا/ت خیلی خوشحال بود مثل اینکه چند ساله تازه در ه مزه خوشبختی رو می چشه
ا/ت :
۱۲.۶k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.