•••••همخونه اخموی من💚🐸••••
•••••همخونه اخموی من💚🐸••••
#𝙋𝙖𝙧𝙩_39
#همخونه_اخموی_من
_خوبم عزیزم الان زنگ زدی اینو بگی
_نه مادر میگم چی خوردی یه چیزی بخوریاااا
_چشم چشم چشم
_اها راستی داروت بردی مادر؟بعد غذا باید بخوریا یادت نره
_چشم یادم هست و دارومم باهامه توی جیبم گذاشتمش
_دلوین
همیشه وقتی نگرانیش زیاد بود اسمم صدا میزد
لبخندی به این نگرانی های مادرانه اش زدم
در اصل تموم زندگی من تموم کَس و کار من همین بی بی جون بود اروم گفتم
_جانِ دلوین
_قرصت حتما بخوریااا میدونی که اگه نخوری چی میشی خیلی مواظب باش یه وقت از این ات اشغالا هم نخور
خنده ای کردم و گفتم
_چشم عشقم خیالت راحت
_درپناه حق مادر مواظب خودت باش
_توام همیطور خیلی دوست دارم مرسی که هستی
قطعش کردم وخیره صفحه گوشی بودم که صدای پسری از کنارم بلند شد
#𝙋𝙖𝙧𝙩_39
#همخونه_اخموی_من
_خوبم عزیزم الان زنگ زدی اینو بگی
_نه مادر میگم چی خوردی یه چیزی بخوریاااا
_چشم چشم چشم
_اها راستی داروت بردی مادر؟بعد غذا باید بخوریا یادت نره
_چشم یادم هست و دارومم باهامه توی جیبم گذاشتمش
_دلوین
همیشه وقتی نگرانیش زیاد بود اسمم صدا میزد
لبخندی به این نگرانی های مادرانه اش زدم
در اصل تموم زندگی من تموم کَس و کار من همین بی بی جون بود اروم گفتم
_جانِ دلوین
_قرصت حتما بخوریااا میدونی که اگه نخوری چی میشی خیلی مواظب باش یه وقت از این ات اشغالا هم نخور
خنده ای کردم و گفتم
_چشم عشقم خیالت راحت
_درپناه حق مادر مواظب خودت باش
_توام همیطور خیلی دوست دارم مرسی که هستی
قطعش کردم وخیره صفحه گوشی بودم که صدای پسری از کنارم بلند شد
۴۳۱
۱۸ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.