bad girl p: 136

بعد چن دقیقه از رو سن اومدن پایین و رفتن پیش همه مهمونا اخر سرم اومدن پیش ما
نامی بلن شد و به کوک گف
نامی: میفهمی داری چیکار میکنی؟(عصبی)
کوک: چیکار میکنم؟
نامی: معنی این کارت چیه؟ یعنی چی یونا دوس دخترته(عصبی)
کوک: معنی خاصی نداره منو یونا همو دوس داریم
واقعا درد قلبم دیگه غیرقابل تحمل شدع بود نمیتونستم بیشتر ازین اینجا بمونم باید حتما اون قرصا رو بخورم
پس پاشدمو سمت کوک و یونا برای تبریک گفتن بهشون رفتم جلو
با اینکه تحمل دیدن کوکو کنار کسه دیگه ای نداشتم ولی واسه خودش بهتر میشد
الان دقیقا جلوشون وایساده بودم هیچکس همچین انتظاری ازم نداش
هانا: تبریک میگم(لبخند)
معلوم بود حتی کوک و یونا ام انتظار همچین ریکشنی رو ازم نداشتن
یونا رو بغل کردم اروم دم گوشش گفتم
• هیچوقت نزار ناراحت بشه کاری کن وگرنه خودم میکشمت و ممنونت میشم کاری کنی منو فراموش کنه•این حرفا که به یونا میزدم قلب خودمو بیشتر بدرد