انتقام زیبا . part 6
انتقام زیبا . part 6
یهو محکم پیچید و دم یه بستنی فروشی وایساد و چند دقیقه بعد با یه بستنی قیفی شکلاتی اومد خیلی خوشحال شدم بستنی رو ازش گرفتم شروع به خوردن کردم
لانا:اجوشی یه چیز دیگه هم میخوام
یونگی:میشنوم
لانا: چون آبگوشت رو ریختم روی خودم پارک احتمالاً خیلی کتکم بزنه نذار این کارو کنه یه لحظه نگام کرد و بعدش گفت سعیم رو میکنم و رسیدیم خونش خونه شیک و بزرگی داشت بهم یه دست لباس راحتی داد و بعد رفت تو اتاقش داشتم مثل احمقا وی خونش میگشتم که از اتاقش اومد بیرون داشت آب میخورد که گوشیش زنگ خورد فهمیدم که کسی نبود جز پارک
یونگی:هوی بچه
لانا: بله اجوشی
یونگی:نترس پدرت کاریت نداره به من گفت هر بلایی میخوای سرش بیار فقط باردارش نکن (کلمه آخر رو با پوزخند گفت)
شرمنده این پارت خیلی کم شد تا چند دقیقه دیگه پارت جدید رو آپلود میکنم 💓🌒
یهو محکم پیچید و دم یه بستنی فروشی وایساد و چند دقیقه بعد با یه بستنی قیفی شکلاتی اومد خیلی خوشحال شدم بستنی رو ازش گرفتم شروع به خوردن کردم
لانا:اجوشی یه چیز دیگه هم میخوام
یونگی:میشنوم
لانا: چون آبگوشت رو ریختم روی خودم پارک احتمالاً خیلی کتکم بزنه نذار این کارو کنه یه لحظه نگام کرد و بعدش گفت سعیم رو میکنم و رسیدیم خونش خونه شیک و بزرگی داشت بهم یه دست لباس راحتی داد و بعد رفت تو اتاقش داشتم مثل احمقا وی خونش میگشتم که از اتاقش اومد بیرون داشت آب میخورد که گوشیش زنگ خورد فهمیدم که کسی نبود جز پارک
یونگی:هوی بچه
لانا: بله اجوشی
یونگی:نترس پدرت کاریت نداره به من گفت هر بلایی میخوای سرش بیار فقط باردارش نکن (کلمه آخر رو با پوزخند گفت)
شرمنده این پارت خیلی کم شد تا چند دقیقه دیگه پارت جدید رو آپلود میکنم 💓🌒
۱.۲k
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.