فیک گل رزم 🌹
part24
ویو تهیونگ
از رفتار پسره عصبی شدم شاید واقعا یک حس هایی به جویون داشته باشم
از اونجایی که فهمیدم جویون گل های رز رو دوست داره تصمیم گرفتم یک سوپرایز کوچیک براش داشته باشم
لباسام رو پوشیدم و رفتم سمت ماشینم سوار شدم و رفتم همون گل فروشی صبح و....
قرار شد بوته های گل رز رو داخل حیاط بکارن جویون با جیهوپ رفته بود بیرون
جیهوپ به لباس احتیاج داشت و از اونجایی که من هم میخواستم این گل ها سوپرایز باشه از جیهوپ خواستم جویون رو هم با خودش ببره
چند ساعتی کارگرها مشغول بودن ولی واقعا ارزشش رو داشت خیلی قشنگ شده بود
کاشکی جویون هم خوشش بیاد
ویو جویون
با جیهوپ خیلی بهم خوش گذشت و بعد از چند ساعت امدیم خونه
وارد حیاط که شدیم بوته های گل های رز رو دیدم که داخل باغچه کاشته شده بودن
تهیونگ جلوی ماشین وایساده بود وقتی پیاده شدم داد زد
_سوپرایززززززز
+وااا اینا خیلی قشنگن
_خوشت امد؟
+اره واقعا خیلی قشنگه
_خوبه که خوشحالی
از دیدن گل های رز هیجان زده بودم که یک دفحه....
تهیونگــــ اون منو بوسید؟
چشمام از شدت تعجب باز بونده بود
تهیونگ ازم جدا شد و گفت ببخشید فکر کنم یکمی زود بود
یکمی رفتم عقب و گفتم عاا اشکالی نداره و بعدش هم رفتم داخل
_هیی😮💨 همچی داشت خوب پیش میرفت ها.
ویو جین
داشتم از شرکت میومدم خونه امشب باید
جویون رو میبردم پیش خوانوادش
باچیزی که دیدم خشکلم زد تهیونگ داشت جویون رو میبوسیدد؟
اما اون خدایااا
من چیکار کنم
یکمی جلوی در موندم وبعد رفتم داخل
ویو جویون
الان تغریبا یک هفته ای میشد که اینجام همه باهام خوب بودن و مشکلی نداشتم فقط نگران پدر و مادرم بودم
تهیونگ اون خیلی مهربونه درسته امروز یکمی زیاده روی کرد ولی اون خیلی مهربونه جیمین هم بامزست همش منو میخندونه
جونکوک زیاد بهم اهمیت نمیده اما بد رفتاری هم نمیکنه
جیهوپ که اول فکر میکردم ازم متنفر باشه اما اون خیلی خوش رفتار بود جین و نامجون و شوگا هم عالی بودن
فکر میکنم که پسرا شرکت داشته باشن تا الان فقط همینو فهمیدم
ویو تهیونگ
توی این چند روز واقعا به جویون وابسته شده بودم اون واقعا بی نقص بود حتی اگه خانم چوی هم بیاد نمیزارم اون از اینجا بره
ویو تهیونگ
از رفتار پسره عصبی شدم شاید واقعا یک حس هایی به جویون داشته باشم
از اونجایی که فهمیدم جویون گل های رز رو دوست داره تصمیم گرفتم یک سوپرایز کوچیک براش داشته باشم
لباسام رو پوشیدم و رفتم سمت ماشینم سوار شدم و رفتم همون گل فروشی صبح و....
قرار شد بوته های گل رز رو داخل حیاط بکارن جویون با جیهوپ رفته بود بیرون
جیهوپ به لباس احتیاج داشت و از اونجایی که من هم میخواستم این گل ها سوپرایز باشه از جیهوپ خواستم جویون رو هم با خودش ببره
چند ساعتی کارگرها مشغول بودن ولی واقعا ارزشش رو داشت خیلی قشنگ شده بود
کاشکی جویون هم خوشش بیاد
ویو جویون
با جیهوپ خیلی بهم خوش گذشت و بعد از چند ساعت امدیم خونه
وارد حیاط که شدیم بوته های گل های رز رو دیدم که داخل باغچه کاشته شده بودن
تهیونگ جلوی ماشین وایساده بود وقتی پیاده شدم داد زد
_سوپرایززززززز
+وااا اینا خیلی قشنگن
_خوشت امد؟
+اره واقعا خیلی قشنگه
_خوبه که خوشحالی
از دیدن گل های رز هیجان زده بودم که یک دفحه....
تهیونگــــ اون منو بوسید؟
چشمام از شدت تعجب باز بونده بود
تهیونگ ازم جدا شد و گفت ببخشید فکر کنم یکمی زود بود
یکمی رفتم عقب و گفتم عاا اشکالی نداره و بعدش هم رفتم داخل
_هیی😮💨 همچی داشت خوب پیش میرفت ها.
ویو جین
داشتم از شرکت میومدم خونه امشب باید
جویون رو میبردم پیش خوانوادش
باچیزی که دیدم خشکلم زد تهیونگ داشت جویون رو میبوسیدد؟
اما اون خدایااا
من چیکار کنم
یکمی جلوی در موندم وبعد رفتم داخل
ویو جویون
الان تغریبا یک هفته ای میشد که اینجام همه باهام خوب بودن و مشکلی نداشتم فقط نگران پدر و مادرم بودم
تهیونگ اون خیلی مهربونه درسته امروز یکمی زیاده روی کرد ولی اون خیلی مهربونه جیمین هم بامزست همش منو میخندونه
جونکوک زیاد بهم اهمیت نمیده اما بد رفتاری هم نمیکنه
جیهوپ که اول فکر میکردم ازم متنفر باشه اما اون خیلی خوش رفتار بود جین و نامجون و شوگا هم عالی بودن
فکر میکنم که پسرا شرکت داشته باشن تا الان فقط همینو فهمیدم
ویو تهیونگ
توی این چند روز واقعا به جویون وابسته شده بودم اون واقعا بی نقص بود حتی اگه خانم چوی هم بیاد نمیزارم اون از اینجا بره
۴.۲k
۲۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.