پارت دوازدهمـ
پارت دوازدهمـ
-----صبح------
از زبون میونگ:
دیشب خوابم برد صبح ساعت شیش پاشدم دوش گرفتم و قهوه خوردم روتین پوستی کردم و نشستم سریال دیدم خیلی سریالش خوب بود اما منو یاد خوابام انداخت که هرشب میبینم دیشب خواب دیدم که نشستم و درباره رویاهام با گائول حرف زدم
و میگفتم
دوست دارم باهات ازدواج کنم و بچه دار شم اما زندگی این فرصتو بهمون میده؟
گائول:حتی اگه تو این زندگی نه تو زندگی بعدی پیدات میکنم اما قول میدی هنوز دوستم داشته باشی؟
و بعد پرت شدن از دره و دیدن گائول برای اخرین بار و اشک ریختن اون و بعد ندای اینکه یه نفر میگه تو زندگی بعدی عذاب زیادی میکشی مثل همیشه بیدار میشم و قرص هامو میخورم چون همیشه بعد دیدن این خواب قلبم درد میگیره
ساعت شیش بود سریع یکی از لباس هامو پوشیدم و دم در منتظر بودم یهو یه ماشین اومد
شیشه رو داد پایین
گائول بود
گائول: سوار نمیشی؟ چرا تعجب کردی
میونگ: هان؟ اها الان سوار میشم
سوار شدم و رفتیم رسیدیم و بلاخره مهمونی تموم شد رفتیم سوار ماشین شدیم سکوت بینمون بود که
-----صبح------
از زبون میونگ:
دیشب خوابم برد صبح ساعت شیش پاشدم دوش گرفتم و قهوه خوردم روتین پوستی کردم و نشستم سریال دیدم خیلی سریالش خوب بود اما منو یاد خوابام انداخت که هرشب میبینم دیشب خواب دیدم که نشستم و درباره رویاهام با گائول حرف زدم
و میگفتم
دوست دارم باهات ازدواج کنم و بچه دار شم اما زندگی این فرصتو بهمون میده؟
گائول:حتی اگه تو این زندگی نه تو زندگی بعدی پیدات میکنم اما قول میدی هنوز دوستم داشته باشی؟
و بعد پرت شدن از دره و دیدن گائول برای اخرین بار و اشک ریختن اون و بعد ندای اینکه یه نفر میگه تو زندگی بعدی عذاب زیادی میکشی مثل همیشه بیدار میشم و قرص هامو میخورم چون همیشه بعد دیدن این خواب قلبم درد میگیره
ساعت شیش بود سریع یکی از لباس هامو پوشیدم و دم در منتظر بودم یهو یه ماشین اومد
شیشه رو داد پایین
گائول بود
گائول: سوار نمیشی؟ چرا تعجب کردی
میونگ: هان؟ اها الان سوار میشم
سوار شدم و رفتیم رسیدیم و بلاخره مهمونی تموم شد رفتیم سوار ماشین شدیم سکوت بینمون بود که
۲.۷k
۳۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.