Ruby deltoro
☆پارت¹☆
پروفسور🤍:داشتم برگه های نسخه ی اولیه رو آماده می کردم تا ازش تست بگیرم. نمونه ی 《R-0.1》. این نمونه تنها آزمایش موفق منه. این نمونه قراره تا سن ۲۰ سال رشد کنه و تو همون سن بمونه چون قراره دی ان ای یه اهریمنو بهش تزریق کنیم و همین کار باعث میشه که جاودانه بشه. نمونه ی اولیه هنوز ۱۲ سالشه ولی قدرتش خیلی بیشتر از چیزیه که ازش انتظار داشتم. خیلی دوست دارم هرچی سریع تر باهاش دنیارو فتح کنم و همه رو کنترل کنم. رفتم سراغ نمونه، هنوز بی هوش و کلی سیم هم بهش وصل بود. زود همکارمو خبر کردم
-کارول!
کارول💜:داشتم برگه هارو مرتب می کردم که یهو پروفسور جیک صدام کرد. زود رفتم ببینم چی کارم داره.
کارول:بله پروفسور؟
-نمونه ی اولیه رو بیار بیرون باید تستاشو انجام بده تا مطمئن شیم بی نقصه.
در همین حال نمونه🖤💙💚:همه جارو سیاه می دیدم ولی داشتم تمام حرفای پروفسور و کارولو می شنیدم که می گفت《بیارش بیرون》یا《وقت تست گرفتن ازشه》
تمام اینا اصلا برام مهم نبود که برای تست میام بیرون، فقط دوست داشتم دوباره کارولو ببینم. ولی قبل از اینکه سیم های توی محفظه رو ازم جدا کنن، یهو صدای انفجار بلندی اومد.
وضعیت:یهو سقف آزمایشگاه منفجر شد و ماموران گان ریختن تو سفینه و شروع کردن به محاصره کردن پروفسور جیک.
پروفسور🤍:شما اینجا چی کار می کنید؟!از جون من چی می خواید؟!
یکی از مامورا اومد جلو.
مامور🖤:شما دارید یه کار غیر قانونی انجام می دید و ما باید شمارو دستگیر کنیم.
بعد از دستگیری پروفسور.
مامور🖤:خب کار ما اینجا تمومه باید بری....
به محفظه نگاه می کنم.
یکی دیگه از مامورا:رئیس مایک مبا این چی کار کنیم؟بکشیمش؟
مامور مایک🖤:نه نمی تونیم اون فقط یه بچه ست.
یکم فکر می کنم. مامور مایک🖤:من خودم می برمش و ازش محافظت می کنم.
یکی از مامورا می خواست حرفی بزنه که گفتم《حرفی هم نباشه》و رفتم سمت محفظه و با مشت شکستمش. تمام مایع سبز محفظه
خالی شد. سریع اونو گرفتم و تمام سیم هاشو جدا کردم و با اون به سفینه خودمون برگشتم.
توی سفینه ی گان....
مامور مایک🖤:در حالی که سفینه حرکت می کرد اون تو دستام بود و انگار هنوز بیهوش بود. اونو لایه یه پتو پیچیده بودم تا سرما نخوره.
وقتی رسیدیم به زمین رفتم خونه و از مارتا خواستم که مراقبش باشه. خداروشکر اتاقه زیر شیرونیمون به اندازه ی کافی بزرگ هست که بشه برای اون یه اتاق خوب درست کرد.
_________________________________________
خب اینم رمان😁
خوب شده؟
اگه شده پارت ۲ رو هم بزارم.
پروفسور🤍:داشتم برگه های نسخه ی اولیه رو آماده می کردم تا ازش تست بگیرم. نمونه ی 《R-0.1》. این نمونه تنها آزمایش موفق منه. این نمونه قراره تا سن ۲۰ سال رشد کنه و تو همون سن بمونه چون قراره دی ان ای یه اهریمنو بهش تزریق کنیم و همین کار باعث میشه که جاودانه بشه. نمونه ی اولیه هنوز ۱۲ سالشه ولی قدرتش خیلی بیشتر از چیزیه که ازش انتظار داشتم. خیلی دوست دارم هرچی سریع تر باهاش دنیارو فتح کنم و همه رو کنترل کنم. رفتم سراغ نمونه، هنوز بی هوش و کلی سیم هم بهش وصل بود. زود همکارمو خبر کردم
-کارول!
کارول💜:داشتم برگه هارو مرتب می کردم که یهو پروفسور جیک صدام کرد. زود رفتم ببینم چی کارم داره.
کارول:بله پروفسور؟
-نمونه ی اولیه رو بیار بیرون باید تستاشو انجام بده تا مطمئن شیم بی نقصه.
در همین حال نمونه🖤💙💚:همه جارو سیاه می دیدم ولی داشتم تمام حرفای پروفسور و کارولو می شنیدم که می گفت《بیارش بیرون》یا《وقت تست گرفتن ازشه》
تمام اینا اصلا برام مهم نبود که برای تست میام بیرون، فقط دوست داشتم دوباره کارولو ببینم. ولی قبل از اینکه سیم های توی محفظه رو ازم جدا کنن، یهو صدای انفجار بلندی اومد.
وضعیت:یهو سقف آزمایشگاه منفجر شد و ماموران گان ریختن تو سفینه و شروع کردن به محاصره کردن پروفسور جیک.
پروفسور🤍:شما اینجا چی کار می کنید؟!از جون من چی می خواید؟!
یکی از مامورا اومد جلو.
مامور🖤:شما دارید یه کار غیر قانونی انجام می دید و ما باید شمارو دستگیر کنیم.
بعد از دستگیری پروفسور.
مامور🖤:خب کار ما اینجا تمومه باید بری....
به محفظه نگاه می کنم.
یکی دیگه از مامورا:رئیس مایک مبا این چی کار کنیم؟بکشیمش؟
مامور مایک🖤:نه نمی تونیم اون فقط یه بچه ست.
یکم فکر می کنم. مامور مایک🖤:من خودم می برمش و ازش محافظت می کنم.
یکی از مامورا می خواست حرفی بزنه که گفتم《حرفی هم نباشه》و رفتم سمت محفظه و با مشت شکستمش. تمام مایع سبز محفظه
خالی شد. سریع اونو گرفتم و تمام سیم هاشو جدا کردم و با اون به سفینه خودمون برگشتم.
توی سفینه ی گان....
مامور مایک🖤:در حالی که سفینه حرکت می کرد اون تو دستام بود و انگار هنوز بیهوش بود. اونو لایه یه پتو پیچیده بودم تا سرما نخوره.
وقتی رسیدیم به زمین رفتم خونه و از مارتا خواستم که مراقبش باشه. خداروشکر اتاقه زیر شیرونیمون به اندازه ی کافی بزرگ هست که بشه برای اون یه اتاق خوب درست کرد.
_________________________________________
خب اینم رمان😁
خوب شده؟
اگه شده پارت ۲ رو هم بزارم.
۳.۱k
۲۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.