آب و آتش پارت ۵
رایلا نه نه وای :میشه دیگه فقط گوشمو گاز نگیری خوابم می بره
چویا آخ نباید می گفتی:دلم می خواد دوباره انجامش بدیم(گاز گرفتن گوش رایلا)
رایلا نکن:اااایییییی نکن اااییی.....(خوابیدن رایلا و افتادن توی بغل چویا)
چویا چقدر نرمه: هنوزم دلم می خوادت (برآید استایل رایلا رو بغل کرد) میریم خونه ی من
بردن رایلا به خونه و گذاشتمش رو تخت
چویا لباس هاشو عوض کرد
رفتن و بغل کردن رایلا
گذاشتن سر بین سینه های رایلا
چویا بوی خیلی خوبی داره دلم می خواد مال خودم بکونمشون :رایلا عاشقت بودم هستم و خواهم بود پیشم بمون
بیهوش شدن چویا
صبح شد
رایلا:آه چقدر خوب خوابیدم بهترین خواب زندگیم بود(تکون دادن بدن و حس سر کسی رو شکم )
چویا صبح شده حتما بیدار شده(بلند کردن سر و دیدن چهره رایلا) :خوب می خوابی دخترجون دلم نیومد بیدارت بکنم پس توهم بیدارم نکن دیگه
رایلا وایسا چرا تو خونه اینم نکنه دیشب کاری کرده باهام منم بیهوش شدم:وایسا چرا منو آوردی خونه ات می خوای بلا آیی سرم بیاری آره(گرفتن چهره ای ترسناک)
چویا ( چهره ناراحت گرفت)نکنه فکر کرده باهاش بیخیال: آهای من یکی منحرف نیستم میدونی بلدم ولی تا حالا انجام ندادم
رایلا جالبه نمی دونستم: باشه حالا از روم بلند شو که دیرمون نشه وگرنه پدرم قشنگ حالیت میکنه
چویا (بلند شدن و رفتن از اتاق بیرون): ای بلا گرفته حرفت قبوله
رفتن به بیرون و درست کردن صبحانه خوردن باهم
زدن بیرون با موتور چویا تا مافیا رفتن
چویا وای خدا چقدر ساکته انگاری خوابه(بلند شدن از روی موتور): آهای بلند شو باید بریم زود الان مافیا بازه و فقط ما دیر کردیم
رایلا چقدر حال داد (پاشدن و رفتن سمت در ): بجنب دیرمون نشه هر چند دو قیقه هم زود رسیدیم
چویا (دادن موتور به اعضا): واقعا حواست بودا باشه بریم که موری سنسی نکشتمون
رایلا (خندیدن ):خوب گفتی می کشتمون
وارد مافیا شدن و رفتن سمت اتاق موری ساما
حمایت کنید
#بانگو_استری_داگز #سگ_های_ولگرد_بانگو #چویا_ناکاهارا #فن-فیک #سناریو #انیمه #مانگا
چویا آخ نباید می گفتی:دلم می خواد دوباره انجامش بدیم(گاز گرفتن گوش رایلا)
رایلا نکن:اااایییییی نکن اااییی.....(خوابیدن رایلا و افتادن توی بغل چویا)
چویا چقدر نرمه: هنوزم دلم می خوادت (برآید استایل رایلا رو بغل کرد) میریم خونه ی من
بردن رایلا به خونه و گذاشتمش رو تخت
چویا لباس هاشو عوض کرد
رفتن و بغل کردن رایلا
گذاشتن سر بین سینه های رایلا
چویا بوی خیلی خوبی داره دلم می خواد مال خودم بکونمشون :رایلا عاشقت بودم هستم و خواهم بود پیشم بمون
بیهوش شدن چویا
صبح شد
رایلا:آه چقدر خوب خوابیدم بهترین خواب زندگیم بود(تکون دادن بدن و حس سر کسی رو شکم )
چویا صبح شده حتما بیدار شده(بلند کردن سر و دیدن چهره رایلا) :خوب می خوابی دخترجون دلم نیومد بیدارت بکنم پس توهم بیدارم نکن دیگه
رایلا وایسا چرا تو خونه اینم نکنه دیشب کاری کرده باهام منم بیهوش شدم:وایسا چرا منو آوردی خونه ات می خوای بلا آیی سرم بیاری آره(گرفتن چهره ای ترسناک)
چویا ( چهره ناراحت گرفت)نکنه فکر کرده باهاش بیخیال: آهای من یکی منحرف نیستم میدونی بلدم ولی تا حالا انجام ندادم
رایلا جالبه نمی دونستم: باشه حالا از روم بلند شو که دیرمون نشه وگرنه پدرم قشنگ حالیت میکنه
چویا (بلند شدن و رفتن از اتاق بیرون): ای بلا گرفته حرفت قبوله
رفتن به بیرون و درست کردن صبحانه خوردن باهم
زدن بیرون با موتور چویا تا مافیا رفتن
چویا وای خدا چقدر ساکته انگاری خوابه(بلند شدن از روی موتور): آهای بلند شو باید بریم زود الان مافیا بازه و فقط ما دیر کردیم
رایلا چقدر حال داد (پاشدن و رفتن سمت در ): بجنب دیرمون نشه هر چند دو قیقه هم زود رسیدیم
چویا (دادن موتور به اعضا): واقعا حواست بودا باشه بریم که موری سنسی نکشتمون
رایلا (خندیدن ):خوب گفتی می کشتمون
وارد مافیا شدن و رفتن سمت اتاق موری ساما
حمایت کنید
#بانگو_استری_داگز #سگ_های_ولگرد_بانگو #چویا_ناکاهارا #فن-فیک #سناریو #انیمه #مانگا
۵۳۱
۱۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.