دانلود رمان باران احساسات – www.negahdl.com
دانلود رمان باران احساسات – www.negahdl.com
دانلود رمان باران احساسات جاوا،اندروید،pdf،ایفون
نوشته shokoofe 22 کاربر انجمن نودهشتیا
دختری ۲۲ ساله به نام ملیکا که با خواهر دوقولوش تو یه خونه ی اجاره ای زندگی میکنن و خانوادشونو تو یه تصادف از دست دادن.
صاحب خونشون هم وقتی میفهمه اینا خانواده ندارن می خواد ازشون سواستفاده کنه که ملیکا وقتی میفهمه تصمیم میگیره از اونجا بره و با خواهرش از اون خونه میرن…
از طرفی هم دوستشون که با دو تا برادرش زندگی میکنه و پدر و مادرشو از دست داده به اینا میگه که بیاید و با ما زندگی کنین.
اینا هم چون جایی رو ندارن که برن قبول میکنن و میرن با اونا زندگی کنن.
بعد از مدتی ملیکا میفهمه که برادرش تو اون تصادف نمرده و تصیمیم میگیره که بگرده و پیداش کنه. داداش بزرگه ی دوستشون هم وقتی میفهمه کمکش میکنه تا داداششو پیدا کنه و… پایانخوش
مقدمه:
گاهی نیاز به سخن گفتن نیست…
نگاهها خود گویای همه چیز هستند…
چشم ها سخن می گویند…
گاهی یک نگاه و یک سکوت پر معنا از هزاران هزار حرف نگفته آشکارتر است…
بیا تمام حرفهای نگفته ام را از نگاهم بخوان…
بخوان… بخوان… بخوان…
تو نشسته بر بال ابرها و سوار بر موج دریا هستی، هه! من… من… من ابری ندارم
که بر بالش بنشینم اما دریایی دارم که در خواب پریها هم آن را نمی یابی!
به من غبطه بخور… حسودی کن…
دریای من اشک من است! همان اشکهایی که در غروبهای زندگیم آمد و رفت…
درد تیشه هنوز بر ریشه ام مانده…
نفسهایم به شماره افتاده بود…
به سختی هستی ام آسمان دلم را ستایش میکرد…
من با همه ی تردید باورم شد که تو منحنی خواستگاه خویشتنی!
ولی من مجاب به فروتنی ام…
http://dl.negahdl.com/my%20file/barane%20ehsasat_negahdl.com_.epub
http://dl.negahdl.com/my%20file/jar.php?file=barane%20ehsasat_negahdl.com_.jar
http://dl.negahdl.com/my%20file/barane%20ehsasat_negahdl.com_.apk
http://dl.negahdl.com/my%20file/barane%20ehsasat_negahdl.com_.pdf
دانلود رمان باران احساسات جاوا،اندروید،pdf،ایفون
نوشته shokoofe 22 کاربر انجمن نودهشتیا
دختری ۲۲ ساله به نام ملیکا که با خواهر دوقولوش تو یه خونه ی اجاره ای زندگی میکنن و خانوادشونو تو یه تصادف از دست دادن.
صاحب خونشون هم وقتی میفهمه اینا خانواده ندارن می خواد ازشون سواستفاده کنه که ملیکا وقتی میفهمه تصمیم میگیره از اونجا بره و با خواهرش از اون خونه میرن…
از طرفی هم دوستشون که با دو تا برادرش زندگی میکنه و پدر و مادرشو از دست داده به اینا میگه که بیاید و با ما زندگی کنین.
اینا هم چون جایی رو ندارن که برن قبول میکنن و میرن با اونا زندگی کنن.
بعد از مدتی ملیکا میفهمه که برادرش تو اون تصادف نمرده و تصیمیم میگیره که بگرده و پیداش کنه. داداش بزرگه ی دوستشون هم وقتی میفهمه کمکش میکنه تا داداششو پیدا کنه و… پایانخوش
مقدمه:
گاهی نیاز به سخن گفتن نیست…
نگاهها خود گویای همه چیز هستند…
چشم ها سخن می گویند…
گاهی یک نگاه و یک سکوت پر معنا از هزاران هزار حرف نگفته آشکارتر است…
بیا تمام حرفهای نگفته ام را از نگاهم بخوان…
بخوان… بخوان… بخوان…
تو نشسته بر بال ابرها و سوار بر موج دریا هستی، هه! من… من… من ابری ندارم
که بر بالش بنشینم اما دریایی دارم که در خواب پریها هم آن را نمی یابی!
به من غبطه بخور… حسودی کن…
دریای من اشک من است! همان اشکهایی که در غروبهای زندگیم آمد و رفت…
درد تیشه هنوز بر ریشه ام مانده…
نفسهایم به شماره افتاده بود…
به سختی هستی ام آسمان دلم را ستایش میکرد…
من با همه ی تردید باورم شد که تو منحنی خواستگاه خویشتنی!
ولی من مجاب به فروتنی ام…
http://dl.negahdl.com/my%20file/barane%20ehsasat_negahdl.com_.epub
http://dl.negahdl.com/my%20file/jar.php?file=barane%20ehsasat_negahdl.com_.jar
http://dl.negahdl.com/my%20file/barane%20ehsasat_negahdl.com_.apk
http://dl.negahdl.com/my%20file/barane%20ehsasat_negahdl.com_.pdf
۲.۳k
۳۰ خرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.