(نفرت نا تمام)Part.8

ا/ت*ویو
رفتم بهش کمک کردم
خیلی خوش گذشت.
یعنی تا غرو ب طول کشید.
غروب شد.
یهو جیمین با تعجب بهم نگاه کرد گفت
جیمین:ما نه نهار خوردیم نه عصرونه تازه ۳ ساعت دیگه باید شام بخوریم
ا/ت:راست میگی ماهیچی نخوردیم
جیمین:پا شو اماده شو.
ا/ت:باشه ولی کجا میریم
جیمین:میریم رستوران
ا/ت:باشه
جیمین*ویو
تا ا/ت اماده شه.
1ساعت طول کشید.
زیاد ازش خوشم نمیاد.
بلکه دارم ازش سو استفاده میکنم.
من ادم عوضی نیستم باید همون کاری که با مامانم کردن رو بکنم.
ا/ت اماده شد.
رفتیم رستوران.
یه دونه از رستوران های لوکس سئول.
رفتیم اول از همه.
شام خوردیم.
خیلی شام خوردیم
چیز هایی که خوردی
منو:
میگو سوخاری
نودل گوشت.
بیکن.
نودل مرغ.
پاستا.
همه ی اینارو خوردیم.
بعدش موقع دسر خیلی ترکوندیم
دسر:
تیرامیسو.
کیک خیس شکلاتی.
تارت توتفرنگی.
بستنی خامه ای.
کیک هویج با چایی.
خب راستش رو بخواید.
تا حالا انقدر غذا نخوردم.
ولی خیلی خوش گذشت.
باید به هدفم فکر کنم.
پایان