یک عدد سانویه فراموش نشده part 13
مایکی:میگم چقد دیگه مونده برسیم...
ران: خب ...دقیقن میشه.....همیییننن......جا!
رسیدیم..
سانزو: خوبع منم هر روز میرم به آبجیه ...*انگار میخاد عوق بزنه طور میگه🤣* گ..گل...گلمم...
تا مردم آزاری کنم...
مایکی: ارع بعد با لگد بزنه نصفت کنه😂😂
ران: 🤣
سانزو: وایسا ینی باجی ازدواج کرده که بچه دارع ارع؟
مایکی: ارع فک کنم شینم ازدواج کرده یه بچه ی ۱۷ ساله دارع🗿
سانزو: اون کی ازدواج کرد که بچش ۱۷ سالشه؟
مایکی : میدونی من خیلی وقته اما و شین و بچه هارو ندیدم...دلم براشون تنگ شده...
ران: چطوره همگیمون به همشون یه سر بزنیم ؟ نه؟
سانزو: ارعععع منم فوضولی گل کردههههه چرا همه بچه دارننن؟
مایکی: هوم...
ران: شینیچیرو سان کی ازدواج کرد؟
مایکی: ظاهرن با رله جذابش با کرم ریزی هایه سوسکی واکا ژون قبل از اینکه ازدواج کنن بچه دارشدن پس سریع ازدواج کردن
ران: شماها خانوادگی کلن عادت دارید اول بچه دار شید بعد ازدواج کنید ارع؟
سانزو: ببین خفه میشی یا با مشت بخابونم تو دهنت؟
مایکی: خفه شیددد بچم اومده از خونه بیرون🥹
سانزو: چقد موهاش شبیهه ماعههههههه
ران: ارععع چشاشم عین مایکیهههههه
مایکی: اون دوریاکیه تو دهنننننشششش🥹🥹🥹🫶🏻
ران: بچه ی خودته🗿🪚
مایکی: اون کیفه چیه پشتش؟
سانزو: مایکیدوربین مخفی تو لباسش نذاشتیم که..داریم تعقیبش میکنیم از کجا بدونیم توش چیه🗿
ران: دارع حرکت میکنه...
مایکی: بدوعید بریم دنبالش...
ویو ریندو ژان /راوی که منم:
خلاصه
مایکل جردن و سالوادور دالی و رانبیر کاپور میوفتن دنبال پرنسس قصه ی ما🗿
مایکی کمه کمه ۱۹ تا دوریاکی و ۸ تا تایاکی کوف نموده
سانزو اهل فلامپینگتون فک میکرد کسی رکورد این بزرگوار رو نمیزنه که میایو با روحیه ای چون کامیون کیساکی از رو همشون رد شد زیرا 36 تا دوریاکی و 11 تا تایاکی کوفیده🗿
سانزو در این حین میفرمایند که ای من ریدم تو این روابط پدر و دختری🗿🗿
ران که کیفه پوله کوکویه اعظم رو نیورده بود فرمود: ای من ریدم تو این زندگی که تو زندان زنونه افتاده بودم جام راحت بود...
بلخره میا وایساد...
میائو: سلاااااااااااااممم کایا ژونمممممممم
کایا: میاااا زنده اییییی ... اون یارو کی بود امروز کنارت؟
میائو:اع تو از کجا میدونی؟
کایا: میخاست بهت دست بزنه یه کاری باهات بکنه یا ببرتت
مایکی:*نگاه خطاب به ران:😒🗿🗿🗿😐🫤
ران: بخدا میخاستم بغلش کنم بیارمش پیشه تووو
میائو:آها اون؟ اصلن مهم نیس .. یه مزاحم بود دیگه🗿
ران:🗿🗿🗿🗿🗿
سانزو:🤣🤣🤣
کایا: میا دیروز یه فلامینگویه سخنگو اومده بود معبد..تازه طلبکاری بود..لت و پارش کردیم بعید میدونم نزدیک اون خیابون بیاد🗿
سانزو:🗿🗿🗿🗿🗿
ران:🤣🤣🤣
مایکی: مرگ الاهی بگیرید انقد نخندید
ران: خب ...دقیقن میشه.....همیییننن......جا!
رسیدیم..
سانزو: خوبع منم هر روز میرم به آبجیه ...*انگار میخاد عوق بزنه طور میگه🤣* گ..گل...گلمم...
تا مردم آزاری کنم...
مایکی: ارع بعد با لگد بزنه نصفت کنه😂😂
ران: 🤣
سانزو: وایسا ینی باجی ازدواج کرده که بچه دارع ارع؟
مایکی: ارع فک کنم شینم ازدواج کرده یه بچه ی ۱۷ ساله دارع🗿
سانزو: اون کی ازدواج کرد که بچش ۱۷ سالشه؟
مایکی : میدونی من خیلی وقته اما و شین و بچه هارو ندیدم...دلم براشون تنگ شده...
ران: چطوره همگیمون به همشون یه سر بزنیم ؟ نه؟
سانزو: ارعععع منم فوضولی گل کردههههه چرا همه بچه دارننن؟
مایکی: هوم...
ران: شینیچیرو سان کی ازدواج کرد؟
مایکی: ظاهرن با رله جذابش با کرم ریزی هایه سوسکی واکا ژون قبل از اینکه ازدواج کنن بچه دارشدن پس سریع ازدواج کردن
ران: شماها خانوادگی کلن عادت دارید اول بچه دار شید بعد ازدواج کنید ارع؟
سانزو: ببین خفه میشی یا با مشت بخابونم تو دهنت؟
مایکی: خفه شیددد بچم اومده از خونه بیرون🥹
سانزو: چقد موهاش شبیهه ماعههههههه
ران: ارععع چشاشم عین مایکیهههههه
مایکی: اون دوریاکیه تو دهنننننشششش🥹🥹🥹🫶🏻
ران: بچه ی خودته🗿🪚
مایکی: اون کیفه چیه پشتش؟
سانزو: مایکیدوربین مخفی تو لباسش نذاشتیم که..داریم تعقیبش میکنیم از کجا بدونیم توش چیه🗿
ران: دارع حرکت میکنه...
مایکی: بدوعید بریم دنبالش...
ویو ریندو ژان /راوی که منم:
خلاصه
مایکل جردن و سالوادور دالی و رانبیر کاپور میوفتن دنبال پرنسس قصه ی ما🗿
مایکی کمه کمه ۱۹ تا دوریاکی و ۸ تا تایاکی کوف نموده
سانزو اهل فلامپینگتون فک میکرد کسی رکورد این بزرگوار رو نمیزنه که میایو با روحیه ای چون کامیون کیساکی از رو همشون رد شد زیرا 36 تا دوریاکی و 11 تا تایاکی کوفیده🗿
سانزو در این حین میفرمایند که ای من ریدم تو این روابط پدر و دختری🗿🗿
ران که کیفه پوله کوکویه اعظم رو نیورده بود فرمود: ای من ریدم تو این زندگی که تو زندان زنونه افتاده بودم جام راحت بود...
بلخره میا وایساد...
میائو: سلاااااااااااااممم کایا ژونمممممممم
کایا: میاااا زنده اییییی ... اون یارو کی بود امروز کنارت؟
میائو:اع تو از کجا میدونی؟
کایا: میخاست بهت دست بزنه یه کاری باهات بکنه یا ببرتت
مایکی:*نگاه خطاب به ران:😒🗿🗿🗿😐🫤
ران: بخدا میخاستم بغلش کنم بیارمش پیشه تووو
میائو:آها اون؟ اصلن مهم نیس .. یه مزاحم بود دیگه🗿
ران:🗿🗿🗿🗿🗿
سانزو:🤣🤣🤣
کایا: میا دیروز یه فلامینگویه سخنگو اومده بود معبد..تازه طلبکاری بود..لت و پارش کردیم بعید میدونم نزدیک اون خیابون بیاد🗿
سانزو:🗿🗿🗿🗿🗿
ران:🤣🤣🤣
مایکی: مرگ الاهی بگیرید انقد نخندید
۲۹.۲k
۳۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.