تکپارتی(درخواستی)
#تک_پارتی #تکپارتی
#درخواستی
#هیسونگ
&وقتی عاشقته ولی برات...
علامت ا.ت÷ علامت هیسونگ×
با حس برخورد یخ روی زخم زیر چشمت به خاطر دردی که ایجاد کرد به خودت جمع شده و چشاتو آروم از هم فاصله دادی..بازم هیسونگ عوضی و روانی بود..خودت هم مونده بودی که این روانیه چند ساعت پیش بود که با خشم تا مرز کشتنت زد و الان با گریه داشت زخماتو مداوا میکرد؟
بازم سکوت کروی چون چاره ای جز تحمل این روانیو نداشتی..این روانی که یه دنده اش کم بود!
×درد میکنه مگه نه؟*با گریه*
جوابی ندادی که اینبار صداشو بلند تر کرد..
×جوابمو بده،درد میکنه مگه نهههه؟!
ترسیده و شروع کردی به گریه کردن و به خاطر ترست زود سرتو به بالا پایین هدایت دادی که شاید دوباره مثل قبل نزنتت..
×زیاده روی..کردم مگه نه؟من متاس..فم!
این مرد واقعا چش بود؟چرا مثل سگ میزنتت و همینطور مثل سگ مراقبته؟
جرئتتو جمع کرده و به خاطر خلاص شدن از این مرد لباتو از هم فاصله داده و کلمه هاتو به بی رحمانه ترین حالت به صورتش چپروندی!
÷می..شه بس کنی لطفا!میشهههه فقط یه رو بشی میشه فقط منو بزنییی یا فقط مراقبم باشی!*داد*
با حرفت چشاشو از چشات دزدید و سرشو به پایین هدایت داد..
×نمی..تونم!
÷پس که نمیتونی..*محکم هلش دادی که افتاد زمین و از رو تخت بلند شده و به سمت در دویدی ولی با دیدن اینکه قفله نا امید شده و با گریه رو زانو هات افتادی*
هیسونگ که تازه متوجه اقدامت شده بود از رو زمین بلند شد و به طرفت امد..
÷چرا اینقد دوست داری از دستم فرار کنی هاااا؟*عربده*
×چی فکر میکنی..*از رو زانو هات بلند شدی*چی فک میکنی هااا؟من برده ای چیزتم منو بزنی لهم کنی بعد جای زخمامو پماد بزنی؟تو یه مرد دو قطبی روانی هستی هیسونگ!
با حرفت رو زانو هاش افتاد و شروع کرد به گریه کردن و اینجا بود که تو بازم درگیر اون احساسات عمیقت راجب بهش شده بودی!
×اره من یه مرد دوقطبی روانیم که هم مثل چی عاشقته و هم مثل چی کتکت میزنه...
÷عا..شقمی؟؟*تعجب*
سرشو به بالا هدایت داد و به چشای خیست با چشای خیسش زل زد..
×اره...عاشقتم،حسم بهت بیشتر از این شیش کلمه اس که نمیتونم بروز بدم ا.ت!
÷پیش روانشناس برو..*همینطور به چشات زل زده بود و به خاطر درستی حرفت که به صلاحش زده بودی هیچ واکنشی نداد و منتظر با بقیه حرفت موند*..اونوقت منم قول میدم تو مراحل درمانت..کارای کثیفی که باهام کردیو فرانوش کنمو..عاشقت شم!
با کلمه آخرت خندید و گریشو با هدایت کردن سرش رو به پایین شدتر کرد..
×به خاطر تو هم باشه همه چیو تحمل میکنم..درمان میشم و بهت قول میدم جوری پرستشت کنم که کارای کثیفم یادت بره عشق قشنگم:)!
The end . . .
#درخواستی
#هیسونگ
&وقتی عاشقته ولی برات...
علامت ا.ت÷ علامت هیسونگ×
با حس برخورد یخ روی زخم زیر چشمت به خاطر دردی که ایجاد کرد به خودت جمع شده و چشاتو آروم از هم فاصله دادی..بازم هیسونگ عوضی و روانی بود..خودت هم مونده بودی که این روانیه چند ساعت پیش بود که با خشم تا مرز کشتنت زد و الان با گریه داشت زخماتو مداوا میکرد؟
بازم سکوت کروی چون چاره ای جز تحمل این روانیو نداشتی..این روانی که یه دنده اش کم بود!
×درد میکنه مگه نه؟*با گریه*
جوابی ندادی که اینبار صداشو بلند تر کرد..
×جوابمو بده،درد میکنه مگه نهههه؟!
ترسیده و شروع کردی به گریه کردن و به خاطر ترست زود سرتو به بالا پایین هدایت دادی که شاید دوباره مثل قبل نزنتت..
×زیاده روی..کردم مگه نه؟من متاس..فم!
این مرد واقعا چش بود؟چرا مثل سگ میزنتت و همینطور مثل سگ مراقبته؟
جرئتتو جمع کرده و به خاطر خلاص شدن از این مرد لباتو از هم فاصله داده و کلمه هاتو به بی رحمانه ترین حالت به صورتش چپروندی!
÷می..شه بس کنی لطفا!میشهههه فقط یه رو بشی میشه فقط منو بزنییی یا فقط مراقبم باشی!*داد*
با حرفت چشاشو از چشات دزدید و سرشو به پایین هدایت داد..
×نمی..تونم!
÷پس که نمیتونی..*محکم هلش دادی که افتاد زمین و از رو تخت بلند شده و به سمت در دویدی ولی با دیدن اینکه قفله نا امید شده و با گریه رو زانو هات افتادی*
هیسونگ که تازه متوجه اقدامت شده بود از رو زمین بلند شد و به طرفت امد..
÷چرا اینقد دوست داری از دستم فرار کنی هاااا؟*عربده*
×چی فکر میکنی..*از رو زانو هات بلند شدی*چی فک میکنی هااا؟من برده ای چیزتم منو بزنی لهم کنی بعد جای زخمامو پماد بزنی؟تو یه مرد دو قطبی روانی هستی هیسونگ!
با حرفت رو زانو هاش افتاد و شروع کرد به گریه کردن و اینجا بود که تو بازم درگیر اون احساسات عمیقت راجب بهش شده بودی!
×اره من یه مرد دوقطبی روانیم که هم مثل چی عاشقته و هم مثل چی کتکت میزنه...
÷عا..شقمی؟؟*تعجب*
سرشو به بالا هدایت داد و به چشای خیست با چشای خیسش زل زد..
×اره...عاشقتم،حسم بهت بیشتر از این شیش کلمه اس که نمیتونم بروز بدم ا.ت!
÷پیش روانشناس برو..*همینطور به چشات زل زده بود و به خاطر درستی حرفت که به صلاحش زده بودی هیچ واکنشی نداد و منتظر با بقیه حرفت موند*..اونوقت منم قول میدم تو مراحل درمانت..کارای کثیفی که باهام کردیو فرانوش کنمو..عاشقت شم!
با کلمه آخرت خندید و گریشو با هدایت کردن سرش رو به پایین شدتر کرد..
×به خاطر تو هم باشه همه چیو تحمل میکنم..درمان میشم و بهت قول میدم جوری پرستشت کنم که کارای کثیفم یادت بره عشق قشنگم:)!
The end . . .
۲۱.۰k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.