red moon
#red_moon
#ماه_سرخ
P19
ویو 45 دقیقه بعد
اعضا یک نگاه به جونکوک و بعد یک نگاه به ات مینداختن زیر لب چیزی میگفتن
20 دقیقه بود که مدام این کارو انجام میدادن تو سکوت فرو رفته بودن البته دقیق ترش میشد 18 دقیقه چون
10 دقیقه فقط جین هیونگ به حرفهای جونکوک و ات خندیده بود مشخص بود هیچ کس حرفشون رو باور نکرده
بلاخره سکوت با سوال تهیونگ شکسته شد
تهیونگ : ببینم جی کی تو مستی ؟
جین : فکر کنم چیزی مصرف کرده
نامجون تمام این مدت تو شوک بود حرفی نمیزد فقط با چشم غره ترسناکش ات رو زیر نظر گرفته بود
جونکوک ؛ بس کنید من کاملا هوشیارم این اتفاق هم افتاده
جیهوپ : پس ما الان تو گروهمون یه خون آشام داریم درسته؟ مسخره اس
ات : مشکلی واستون پیش نمیاد تا وقتی
این دستبند الماس دستش باشه شکل انسانی خودشو حفظ میکنه و نکته خوبش اینجاست که اون یه نیمه خون اشامه احتمالش هست که تو گذر زمان به حالت عادیش برگرده
من واقعا متسفام و این همه ماجرا بود که توضیح دادیم فکر کنم دیگ با خیال راحت میتونید برگردید شهر .البته اگه نخواید به پلیس یه ومپایر تو جنگل رو گزارش کنید ....
نامجون : بس کن ما همچین کاری نمیکنیم البته اگه قضیه جونکوک پیش نیومده بود این کارو میکردیم .
یونگی : لااقل نکته خوبش اینکه جونکوک عاشق ات نشده فکر کنم اشتباه متوجه شده بودم معذرت میخوام ...
جونکوک نگاهی به ات انداخت گفت : درست متوجه شده بودی من از ات خوشم میاد ... زندگیم طمع خون گرفته از اون روزی که یک خون آشام رو بوسیدم ....
ویو یک سال بعد :
بلاخره ات با اسرار و تلاش های جونکوک قبول کرد که به شهر بیاد همراه نامزدش اونجا زندگی کنه و البته طی چند باری که به کمپانی رفت امد کرده بود
ویژوالش مورد توجه استف ها قراره گرفته بود ات با رضایت خودش و پسرا تونست تلاش کنه به عنوان عضو هشتم گروه و همین طور نامزد جونکوک دبیو کنه
پایان
______________________________________
خب کیوتام خیلی ممنون که این فیکو خوندید امیدوارم از خوندنش لذت برده باشید 💚
نویسنده ها : @ayyyyyy_9589 & @bts.stray.kids.laver
#ماه_سرخ
P19
ویو 45 دقیقه بعد
اعضا یک نگاه به جونکوک و بعد یک نگاه به ات مینداختن زیر لب چیزی میگفتن
20 دقیقه بود که مدام این کارو انجام میدادن تو سکوت فرو رفته بودن البته دقیق ترش میشد 18 دقیقه چون
10 دقیقه فقط جین هیونگ به حرفهای جونکوک و ات خندیده بود مشخص بود هیچ کس حرفشون رو باور نکرده
بلاخره سکوت با سوال تهیونگ شکسته شد
تهیونگ : ببینم جی کی تو مستی ؟
جین : فکر کنم چیزی مصرف کرده
نامجون تمام این مدت تو شوک بود حرفی نمیزد فقط با چشم غره ترسناکش ات رو زیر نظر گرفته بود
جونکوک ؛ بس کنید من کاملا هوشیارم این اتفاق هم افتاده
جیهوپ : پس ما الان تو گروهمون یه خون آشام داریم درسته؟ مسخره اس
ات : مشکلی واستون پیش نمیاد تا وقتی
این دستبند الماس دستش باشه شکل انسانی خودشو حفظ میکنه و نکته خوبش اینجاست که اون یه نیمه خون اشامه احتمالش هست که تو گذر زمان به حالت عادیش برگرده
من واقعا متسفام و این همه ماجرا بود که توضیح دادیم فکر کنم دیگ با خیال راحت میتونید برگردید شهر .البته اگه نخواید به پلیس یه ومپایر تو جنگل رو گزارش کنید ....
نامجون : بس کن ما همچین کاری نمیکنیم البته اگه قضیه جونکوک پیش نیومده بود این کارو میکردیم .
یونگی : لااقل نکته خوبش اینکه جونکوک عاشق ات نشده فکر کنم اشتباه متوجه شده بودم معذرت میخوام ...
جونکوک نگاهی به ات انداخت گفت : درست متوجه شده بودی من از ات خوشم میاد ... زندگیم طمع خون گرفته از اون روزی که یک خون آشام رو بوسیدم ....
ویو یک سال بعد :
بلاخره ات با اسرار و تلاش های جونکوک قبول کرد که به شهر بیاد همراه نامزدش اونجا زندگی کنه و البته طی چند باری که به کمپانی رفت امد کرده بود
ویژوالش مورد توجه استف ها قراره گرفته بود ات با رضایت خودش و پسرا تونست تلاش کنه به عنوان عضو هشتم گروه و همین طور نامزد جونکوک دبیو کنه
پایان
______________________________________
خب کیوتام خیلی ممنون که این فیکو خوندید امیدوارم از خوندنش لذت برده باشید 💚
نویسنده ها : @ayyyyyy_9589 & @bts.stray.kids.laver
۱.۴k
۳۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.