سه نفر بودند
سه نفر بودند
چاقو کشیدند
فرار نکردم
ایستادم
با مُشت گره کرده
یکی از پشت محکم زد به کمرم
تمام تنم خون شد
راستش . . .
راستش دروغ گفتم
فقط
خواستم
با چشمان درشتت
زُل بزنی به شعرم
همین!!!!!!!!!!!!
چاقو کشیدند
فرار نکردم
ایستادم
با مُشت گره کرده
یکی از پشت محکم زد به کمرم
تمام تنم خون شد
راستش . . .
راستش دروغ گفتم
فقط
خواستم
با چشمان درشتت
زُل بزنی به شعرم
همین!!!!!!!!!!!!
۴۹۲
۰۹ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.