سه نفر بودند

سه نفر بودند

چاقو کشیدند

فرار نکردم

ایستادم

با مُشت گره کرده

یکی از پشت محکم زد به کمرم

تمام تنم خون شد



راستش . . .

راستش دروغ گفتم

فقط

خواستم

با چشمان درشتت

زُل بزنی به شعرم

همین!!!!!!!!!!!!
دیدگاه ها (۲)

.جهان چیزی شبیه موهای توست،سیاه و سرکش و پیچیدهخیال کن چه بی...

اوهم نخواست پیش دلم باشد آخرشهـــم حــرمتی نماند نگـه دارد آ...

من شبیه کوهم امّا از وسط تا خورده ام تو تصوّر می ک...

مادربزرگ همیشه می گفت دردِ تن یک جا نمی ماند ، کلیه می زند ب...

𝗜𝗺𝗽𝗼𝘀𝘀𝗶𝗯𝗹𝗲 𝗳𝗮𝘁𝗲Season: 𝟮 Part: 𝟭𝟰 ویوی جونگ‌کوک: سکوت شکس...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۳

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط