شاهدخت درد p5
شاهدخت درد p5
ا.ت: همینا بود؟
اجوما: اره دخترم بیا دنبالم بهت لباس خدمتکار بدم
ا.ت: باشه ولی اسم اون اقاهه چیه؟
اجوما: تهیونگ. کیم تهیونگ
ویو ا.ت
دنبال اجوما راه افتادم منو برد یه اتاق کوچیک که روی تخت یه لباس خدمتکار بود
اجوما: دخترم این اتاق توعه اونم لباست بپوشش بیا پایین
ا.ت: چشم اجوما
رفتم و لباسو پوشیدم موهامو بستم و اماده شدم برم پایین از اتاق خارج شدم و رفتم به سمت اشپزخانه پیش اجوما
ا.ت: اجوما من چیکار کنم
اجوما: دخترم ارباب امشب مهمون داره بیا کمک غذا درست کنیم
ا.ت: مهمونا کین
اجوما: خودت میفهمی
رفتم کمک اجوما واسه اماده کردن غذا
ویو 2 ساعت بعد
بلاخره غذاها تموم شدن رفتم میز رو اماده کردم و منتظر مهمونا بودم که اقای کیم اومد پایین و روی مبل منتظر مهمون ها نشست
بعد اقای کیم صدام کرد و گفت
ته: ا.ت بیا اینجا
ا.ت: بله
ته: امشب مهمونا دوستای منم توام ازمون پذیرایی میکنی فهمیدی؟
ا.ت: چشم ارباب
داشتم میرفتم که صدای در رو شنیدم رفتم درو باز کنم که دیدم....
شرط
20تا لایک
اسلاید دوم و سوم لباس ا.ت و اتاق ا.ت
ا.ت: همینا بود؟
اجوما: اره دخترم بیا دنبالم بهت لباس خدمتکار بدم
ا.ت: باشه ولی اسم اون اقاهه چیه؟
اجوما: تهیونگ. کیم تهیونگ
ویو ا.ت
دنبال اجوما راه افتادم منو برد یه اتاق کوچیک که روی تخت یه لباس خدمتکار بود
اجوما: دخترم این اتاق توعه اونم لباست بپوشش بیا پایین
ا.ت: چشم اجوما
رفتم و لباسو پوشیدم موهامو بستم و اماده شدم برم پایین از اتاق خارج شدم و رفتم به سمت اشپزخانه پیش اجوما
ا.ت: اجوما من چیکار کنم
اجوما: دخترم ارباب امشب مهمون داره بیا کمک غذا درست کنیم
ا.ت: مهمونا کین
اجوما: خودت میفهمی
رفتم کمک اجوما واسه اماده کردن غذا
ویو 2 ساعت بعد
بلاخره غذاها تموم شدن رفتم میز رو اماده کردم و منتظر مهمونا بودم که اقای کیم اومد پایین و روی مبل منتظر مهمون ها نشست
بعد اقای کیم صدام کرد و گفت
ته: ا.ت بیا اینجا
ا.ت: بله
ته: امشب مهمونا دوستای منم توام ازمون پذیرایی میکنی فهمیدی؟
ا.ت: چشم ارباب
داشتم میرفتم که صدای در رو شنیدم رفتم درو باز کنم که دیدم....
شرط
20تا لایک
اسلاید دوم و سوم لباس ا.ت و اتاق ا.ت
۲۱.۰k
۱۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.