عمارت شب۳۳
_عشقم پیاده سو رسیدیم
از دیدن اون همه بازی هیجان زده شده بودم
_خب اول چه بازی بریم
به طرف بردیا برگشتم و گفتم_بریم ترن نه نه بریم سورتمه نه بیا بریم این تابا و نمیدونم کدوم
بردیا داشت به حرکات من میخندید
با تعجب گفتم_وا چیه چرا میخندی
انگشت اشارشو به سر بینیم زد گفت_تو چرا انقدر ناز و کیوتی
و زیر لب گفت_مهگل پیش تو هیچ بود
فکر می کرد من نشنیدم اما من کامل شنیدم حالا مهگل کیه؟؟
نمیدونم ولش کن
_بریم ترن
با سر تایید کردم
*******
_وای خسته شدما ممنون خیلی خوش گذشت
_اره به منم خیلی خوش گذشت اما من نمیگم خواهش میکنم بجاش یجای دیگه برام جبران میکنی
بعد خندهی مرموزی کرد
منظورشو فهمیدم و سرمو انداختم پایین
_قربون خجالتش برم من
قدش از من خیلی بلند تر بود من تا بازوش بودم من کوتاه نبودم اون زیادی بلند بود سرمو گرفتم بالا تا راحت بتونم نگاش کنم من عاشق این مرد بودم
_خانم زیبا بریم شام بخوریم
_اوهوم
**
بردیا ماشینو از پارکینگ شهربازی دراورد بعد چن دقیقه پیچید توی کوچهی تاریک و خلوت
_اینجا چیکار میکنیم؟؟
_پیادشو بیا عقب
از دیدن اون همه بازی هیجان زده شده بودم
_خب اول چه بازی بریم
به طرف بردیا برگشتم و گفتم_بریم ترن نه نه بریم سورتمه نه بیا بریم این تابا و نمیدونم کدوم
بردیا داشت به حرکات من میخندید
با تعجب گفتم_وا چیه چرا میخندی
انگشت اشارشو به سر بینیم زد گفت_تو چرا انقدر ناز و کیوتی
و زیر لب گفت_مهگل پیش تو هیچ بود
فکر می کرد من نشنیدم اما من کامل شنیدم حالا مهگل کیه؟؟
نمیدونم ولش کن
_بریم ترن
با سر تایید کردم
*******
_وای خسته شدما ممنون خیلی خوش گذشت
_اره به منم خیلی خوش گذشت اما من نمیگم خواهش میکنم بجاش یجای دیگه برام جبران میکنی
بعد خندهی مرموزی کرد
منظورشو فهمیدم و سرمو انداختم پایین
_قربون خجالتش برم من
قدش از من خیلی بلند تر بود من تا بازوش بودم من کوتاه نبودم اون زیادی بلند بود سرمو گرفتم بالا تا راحت بتونم نگاش کنم من عاشق این مرد بودم
_خانم زیبا بریم شام بخوریم
_اوهوم
**
بردیا ماشینو از پارکینگ شهربازی دراورد بعد چن دقیقه پیچید توی کوچهی تاریک و خلوت
_اینجا چیکار میکنیم؟؟
_پیادشو بیا عقب
۱.۷k
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.