پارت نهم دنیای دوستی منو تو توجه داشته باشید اسماته
خوشتون نمیاد نخونید ...
جذاب شده بود
بعد از کنسرت :
ا،ت : ببخشید میتونم بیام داخل
نگاهی بهم کرد و ماسکن رو کشید پایین
نامجون : شما میتونی جون بخوای خانم بیا ببینم
محکم بغلم گرفت به خاطر تفاوت قدیمون کامل تو بغلش گم شدم
نامجون : خیلی خوشگل شدی
ا،ت : از تو که خوشگلتر نیستم
خندید و لباش رو فشرد رو لبام و شروع کرد به بوسیدن لبام خیلی دوست داشتنی بود
نامجون : اهههه تو خیلی خوبی دختر
پالتوی سفیدم رو در آورد و پرتم کرد روی تخت و خودش روت خیمه زد
ا،ت :چیکار میکنی ؟
نامجون : فقط خودت رو بسپر به من از هیچی نترس بزار انجامش بدم
ا،ت : ولی نامجونا من
نامجون : هیچکس نمیفهمه چه الان چه بعد ازدواج اون مال منه
ناله ایی کرد و دباره شروع کرد به بوسیدن لبام انقدر وحشیانه حمله میآورد سمت لبام حس میکردم هر لحظه لبام منفجر میشه و خون ازش جاری میشه ولی خب هم من هم اون مال هم بودیم سعی کردم باهاش همراهی کنم
( بعد ازخوندن این اپیزود ذهن های خود را با محلول شستشو مغز بشویید )
آروم دکمه های بلوزش رو باز کردم و بدن عضلانیش به رخ کشید شد همینطور که می بوسیدم کامل پیراهنش رودرآورد بالاتنه من روهم برهنه کرد
نامجون : خواستنی تر چیزی هستی که این مدت کنارم بودی
شروع کرد به مارک کردن تنم دستم رو آروم بردم سمت پایین تنش و با لمس عضوش باعث شدم ناله هاش به گوش برسه
نامجون : امیدوارم از کارات پشیمون نشی
با حرفش پوزخندی زدم و بعد از باز کردن کمربندش دستم رو داخل شلوارش فرو بردم و شروع کردم به لمس کردنش
نامجون : اوممم ادامه بده
شلوارم رو در آورد و بدنم رو کاملا برهنه به نمایش خودش در آورد هر لحظه ورزش بیشتر میشد شلوارش رو باز کرد و بدون اینکه دستم رو حرکتی بده لباسش رو در آورد
نامجون : تو به کارت ادامه بده
شروع کرد به ناله کردن دیگه توان نداشت من هم به اندازه کافی تحریک شده بودم دیکش رو تو دستش گرفت و چرخوند دور عوضم داشتم از خود بی خورد میشد که از اینکار دست کشید
نامجون: عاشقتم برای همیشه
واردم کرد که درد شدیدی رو حس کردم چند دقیقه مکث کرد تا بتونم با پاره شدن پرده ام کنار بیام
ا،ت : اههه نامجونااا ادامه بده
صدای ناله تمام اتاق رو مر کرده بود که بعد از چند دقیقه هر دو ارضا شدیم و
خودش رو پرت کرد کنارم
نامجون : بهترین شب عمرم بود من تمام مدت توی دنیای دوستی منو تو منتظر موقعیت بود تا بهت بگم چقدر عاشقتم
ا،ت : ولی من همچین انتطاری ازت نداشتم بهترین پسر زندگیم
دوباره شروع کرد به بوسیدن لبام انگار آشفته برای داشتن لب هام بود
ادامه دارد ...
جذاب شده بود
بعد از کنسرت :
ا،ت : ببخشید میتونم بیام داخل
نگاهی بهم کرد و ماسکن رو کشید پایین
نامجون : شما میتونی جون بخوای خانم بیا ببینم
محکم بغلم گرفت به خاطر تفاوت قدیمون کامل تو بغلش گم شدم
نامجون : خیلی خوشگل شدی
ا،ت : از تو که خوشگلتر نیستم
خندید و لباش رو فشرد رو لبام و شروع کرد به بوسیدن لبام خیلی دوست داشتنی بود
نامجون : اهههه تو خیلی خوبی دختر
پالتوی سفیدم رو در آورد و پرتم کرد روی تخت و خودش روت خیمه زد
ا،ت :چیکار میکنی ؟
نامجون : فقط خودت رو بسپر به من از هیچی نترس بزار انجامش بدم
ا،ت : ولی نامجونا من
نامجون : هیچکس نمیفهمه چه الان چه بعد ازدواج اون مال منه
ناله ایی کرد و دباره شروع کرد به بوسیدن لبام انقدر وحشیانه حمله میآورد سمت لبام حس میکردم هر لحظه لبام منفجر میشه و خون ازش جاری میشه ولی خب هم من هم اون مال هم بودیم سعی کردم باهاش همراهی کنم
( بعد ازخوندن این اپیزود ذهن های خود را با محلول شستشو مغز بشویید )
آروم دکمه های بلوزش رو باز کردم و بدن عضلانیش به رخ کشید شد همینطور که می بوسیدم کامل پیراهنش رودرآورد بالاتنه من روهم برهنه کرد
نامجون : خواستنی تر چیزی هستی که این مدت کنارم بودی
شروع کرد به مارک کردن تنم دستم رو آروم بردم سمت پایین تنش و با لمس عضوش باعث شدم ناله هاش به گوش برسه
نامجون : امیدوارم از کارات پشیمون نشی
با حرفش پوزخندی زدم و بعد از باز کردن کمربندش دستم رو داخل شلوارش فرو بردم و شروع کردم به لمس کردنش
نامجون : اوممم ادامه بده
شلوارم رو در آورد و بدنم رو کاملا برهنه به نمایش خودش در آورد هر لحظه ورزش بیشتر میشد شلوارش رو باز کرد و بدون اینکه دستم رو حرکتی بده لباسش رو در آورد
نامجون : تو به کارت ادامه بده
شروع کرد به ناله کردن دیگه توان نداشت من هم به اندازه کافی تحریک شده بودم دیکش رو تو دستش گرفت و چرخوند دور عوضم داشتم از خود بی خورد میشد که از اینکار دست کشید
نامجون: عاشقتم برای همیشه
واردم کرد که درد شدیدی رو حس کردم چند دقیقه مکث کرد تا بتونم با پاره شدن پرده ام کنار بیام
ا،ت : اههه نامجونااا ادامه بده
صدای ناله تمام اتاق رو مر کرده بود که بعد از چند دقیقه هر دو ارضا شدیم و
خودش رو پرت کرد کنارم
نامجون : بهترین شب عمرم بود من تمام مدت توی دنیای دوستی منو تو منتظر موقعیت بود تا بهت بگم چقدر عاشقتم
ا،ت : ولی من همچین انتطاری ازت نداشتم بهترین پسر زندگیم
دوباره شروع کرد به بوسیدن لبام انگار آشفته برای داشتن لب هام بود
ادامه دارد ...
۹.۶k
۰۸ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.