پارت ۳ عشق دروغین
ات
صبح از خواب بیدار شدم خواستم بلند شم که صبحونه درست کنم که حلقه دست نامجون دورم تنگ تر شد
ات:نامجون بیدار شو
نامجون:یکم دیگه بخوابیم
ات:نمیشه باید بری کمپانی
نامجون:نمیخوام
ات
لیوان آبی که بغلم روی میز بود رو برداشتم و خالی کردم روش که مثل جت بلند شد
خندم گرفته بود و نمیتونستم کنترلش کنم
نامجون:خیلی بدی
ات:قهر نکن خوشگل شدی
نامجون:که اینطور
اونم لیوان رو برداشت و خالی کرد رو ات
هر دو تاشون خندشون گرفته بود
وقتی دیگه خنده هاشون تموم شد
ات بلند شد که صبحونه درست کنه
نامجون هم رفت حموم
ات ویو
رفتم توی اتاق تا بهش بگم صبحونه آماده هست که با یه بدن عضله ای رو به رو شدم
سریع چرخیدم به سمت در
ات:متاسفم
و سریع در رو بستم
نامجون ویو
چه دختر کیوتی تهیونگ چطور تونسته بهش خیانت کنه
یه لبخند زدم و لباسمو پوشیدم
و رفتم پایین تا صبحونه بخورم
شرط ۳۰ تا کامنت
صبح از خواب بیدار شدم خواستم بلند شم که صبحونه درست کنم که حلقه دست نامجون دورم تنگ تر شد
ات:نامجون بیدار شو
نامجون:یکم دیگه بخوابیم
ات:نمیشه باید بری کمپانی
نامجون:نمیخوام
ات
لیوان آبی که بغلم روی میز بود رو برداشتم و خالی کردم روش که مثل جت بلند شد
خندم گرفته بود و نمیتونستم کنترلش کنم
نامجون:خیلی بدی
ات:قهر نکن خوشگل شدی
نامجون:که اینطور
اونم لیوان رو برداشت و خالی کرد رو ات
هر دو تاشون خندشون گرفته بود
وقتی دیگه خنده هاشون تموم شد
ات بلند شد که صبحونه درست کنه
نامجون هم رفت حموم
ات ویو
رفتم توی اتاق تا بهش بگم صبحونه آماده هست که با یه بدن عضله ای رو به رو شدم
سریع چرخیدم به سمت در
ات:متاسفم
و سریع در رو بستم
نامجون ویو
چه دختر کیوتی تهیونگ چطور تونسته بهش خیانت کنه
یه لبخند زدم و لباسمو پوشیدم
و رفتم پایین تا صبحونه بخورم
شرط ۳۰ تا کامنت
۸.۸k
۱۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.