آسمان من و تو
که یهو یکی در زد
ته : کیه!
جی کی: منم ته
ته: بیا
کوک: او سلام ات چه طوری؟!
ات: خوبم مرسی
کوک:ته چه طوری دیشب بهت گفتم برو بیمارستان
ته: ات کل صبح حواسش بهم بود
کوک: واو مثل اینکه دوباره داره اوج میگیره
ات و ته: چی ؟!
کوک: هیچی
ته: خب اون تفنگ ها چی شدن؟!
کوک: گرفتیم الان هم تو انبارن
ته: خوبه تو برو منم میام بریم چک کنی
کوک: اوکی
کوک رفت بیرون و ته خواست پاشه
ات: او او اصلا نمیشه تو هنوز خوب نشدی
ته: ات اذیت نکن باید برم
ات: ببین من نمیزارم بری چون نمیدونم کجا میخوای بری و اصلا اونجا کسی هست که مراقبت باشه یا نه
ته: بادیگارد ها هستن
ات: دیشب هم بودن
ته: چرا انقدر نگرانمی؟
ات: چرا مثل دیشب به خاطر نافرمانی ازت و اینکه بهت دستور میدم عصبی نمیشی؟!
ات و ته همینجوری به هم زل زده بودن و با قیافه ی نگران به هم نگاه میکردن
هیچ کدوم راز سرنوشت و نمیدونستن
که ته
ته: اگه نگران می میتونی باهام بیای
ات: همین کارو میکنم
ته: فقط جایی که میریم کلی مافیا هست هر تیپی نمیشه زد
ات: اوکی منتظرم باش
ته: تو ماشین منتظرم ۱ ساعت دیگه پایین باش
ات : اوهوم
ات ویو:
رفتم تو اتاقم رفتم حموم و حسابی خودمو شستم اومدم بیرون موهامو خشک کردم و مدل داد آرایش مافیایی کردم لباس خفن پوشیدم و رفتم بیرون
خدمتکار: ات ارباب بیرون منتظرته
ات: اوکی
رفتم بیرون و سوار ماشین شدم
و کنار ته نشستم
که ته در گوشم گفت
ته: تیپت خیلی خوبه از این تیپ ها فقط واسه ی من بزن
ات: اوکی
ته: ات بوت داره دیوونم میکنه
ات: بهتر نیست حواست و جمع کنی!
ته: باشه ولی رسیدیم خونه برات دارم ات
۴۰ دقیقه بعد
ته: اونجا به عنوان دوست دخترم رفتار کن و رو پام بشین
ات: اوکی
رفتیم داخل که کلی مافیا اونجا بود
رفتیم داخل که ته نشست و منم به گفته ی خود رو پاش نشستم
سان: او کیم میبینم بالاخره دلت و دادی به یک دختر
ته : نمیخوای بازی رو شروع کنی
سان: چرا البته ولی اگه بردم این خانم مال من میشه
ته: من سر عشقم زندگیم شرط نمی بندم
سان: می ترسی!
ته: نه
ات: قبول ته ی من همیشه برندس سان
سان: او عجب جیگری
ته: عشقم
ات: ته مطمئنم تو برنده ای
۳۰ دقیقه بعد
بازی تموم شد و ته برنده شد
ات: دیدی بهت گفتم سان
ته: عشقم بریم؟!
ات: هوم
سان: یک روز به من میگی عشقم
همین کلمه کافی بود تا ته عصبی بشه و رفت محکم زد تو دهن سان و خیلی بد میزدش
ات: ته ولش کن ته
ته ولش کرد دست من و گرفت و برد سمت ماشین تو ماشین که نشستیم ته من و نشوند رو پاشو سرش و کرد تو گردنم منم چشمام و بستم
که رسیدیم عمارت
ته من و برای استایل بغل کرد و برد داخل
و رفت سمت اتاق
ات: ته چی
ته: گرل فقط نالت و بشنوم
ات: اما
ته: فقط ناله کن
رفتیم داخل اتاق که
(دوستا اگر من اسمات بزارم فیلتر میشم پس نمیتونم بزارم)
فردا صبح
ته:... خماری:)
ته : کیه!
جی کی: منم ته
ته: بیا
کوک: او سلام ات چه طوری؟!
ات: خوبم مرسی
کوک:ته چه طوری دیشب بهت گفتم برو بیمارستان
ته: ات کل صبح حواسش بهم بود
کوک: واو مثل اینکه دوباره داره اوج میگیره
ات و ته: چی ؟!
کوک: هیچی
ته: خب اون تفنگ ها چی شدن؟!
کوک: گرفتیم الان هم تو انبارن
ته: خوبه تو برو منم میام بریم چک کنی
کوک: اوکی
کوک رفت بیرون و ته خواست پاشه
ات: او او اصلا نمیشه تو هنوز خوب نشدی
ته: ات اذیت نکن باید برم
ات: ببین من نمیزارم بری چون نمیدونم کجا میخوای بری و اصلا اونجا کسی هست که مراقبت باشه یا نه
ته: بادیگارد ها هستن
ات: دیشب هم بودن
ته: چرا انقدر نگرانمی؟
ات: چرا مثل دیشب به خاطر نافرمانی ازت و اینکه بهت دستور میدم عصبی نمیشی؟!
ات و ته همینجوری به هم زل زده بودن و با قیافه ی نگران به هم نگاه میکردن
هیچ کدوم راز سرنوشت و نمیدونستن
که ته
ته: اگه نگران می میتونی باهام بیای
ات: همین کارو میکنم
ته: فقط جایی که میریم کلی مافیا هست هر تیپی نمیشه زد
ات: اوکی منتظرم باش
ته: تو ماشین منتظرم ۱ ساعت دیگه پایین باش
ات : اوهوم
ات ویو:
رفتم تو اتاقم رفتم حموم و حسابی خودمو شستم اومدم بیرون موهامو خشک کردم و مدل داد آرایش مافیایی کردم لباس خفن پوشیدم و رفتم بیرون
خدمتکار: ات ارباب بیرون منتظرته
ات: اوکی
رفتم بیرون و سوار ماشین شدم
و کنار ته نشستم
که ته در گوشم گفت
ته: تیپت خیلی خوبه از این تیپ ها فقط واسه ی من بزن
ات: اوکی
ته: ات بوت داره دیوونم میکنه
ات: بهتر نیست حواست و جمع کنی!
ته: باشه ولی رسیدیم خونه برات دارم ات
۴۰ دقیقه بعد
ته: اونجا به عنوان دوست دخترم رفتار کن و رو پام بشین
ات: اوکی
رفتیم داخل که کلی مافیا اونجا بود
رفتیم داخل که ته نشست و منم به گفته ی خود رو پاش نشستم
سان: او کیم میبینم بالاخره دلت و دادی به یک دختر
ته : نمیخوای بازی رو شروع کنی
سان: چرا البته ولی اگه بردم این خانم مال من میشه
ته: من سر عشقم زندگیم شرط نمی بندم
سان: می ترسی!
ته: نه
ات: قبول ته ی من همیشه برندس سان
سان: او عجب جیگری
ته: عشقم
ات: ته مطمئنم تو برنده ای
۳۰ دقیقه بعد
بازی تموم شد و ته برنده شد
ات: دیدی بهت گفتم سان
ته: عشقم بریم؟!
ات: هوم
سان: یک روز به من میگی عشقم
همین کلمه کافی بود تا ته عصبی بشه و رفت محکم زد تو دهن سان و خیلی بد میزدش
ات: ته ولش کن ته
ته ولش کرد دست من و گرفت و برد سمت ماشین تو ماشین که نشستیم ته من و نشوند رو پاشو سرش و کرد تو گردنم منم چشمام و بستم
که رسیدیم عمارت
ته من و برای استایل بغل کرد و برد داخل
و رفت سمت اتاق
ات: ته چی
ته: گرل فقط نالت و بشنوم
ات: اما
ته: فقط ناله کن
رفتیم داخل اتاق که
(دوستا اگر من اسمات بزارم فیلتر میشم پس نمیتونم بزارم)
فردا صبح
ته:... خماری:)
۵۰.۷k
۰۷ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.