ازدواج اجباری
ازدواج اجباری
پارت4
ایو: دخترم میدونی منم به این ازدواج راضی نیستم(تو گوش ا/ت گفت)
ا/ت: مامان(بغض)
ایو: جونم دخترم... ینی ا/ت
ا/ت: مـ.مـن مـیـرم بـیـرونـ
ایو: بزار به جونگکوک بگم برسونت(تو گوش ا/ت)
ا/ت: نمیخوادد(با عصبانیت)
ایو: باش ا/ت
ادمین: که ا/ت از تخت اومد بیرون کفش هاش رو پوشید خواست که بره بیرون جونگکوک گفت....
جونگکوک: کجا میری(با ناراحتی)
ا/ت: به تو ربطی نداره(با عصبانیت)
جونگکوک: معنی این حرفت چیع(با عصبانیت)
ا/ت: به تو چههه(با داد و عصبانیت)
جونگکوک: خودت خواستی
ادمین: که ا/ت رو بغل کرد و رفت بیرون و ا/ت گفت
ا/ت: بزارم پایین(با داد)
جونگکوک: باشه بیا
ا/ت: خودم پا داشتم حالا برو
ادمین: که یهو جونگکوک دوباره بلندش کرد بردش تو ماشین بعد چند مین رسیدن
ویو جونگکوک
بزار ببرمش بالا پشت بوم نشونش بدم شکنجش بدم
ویو ا/ت
عمارتش چقد بزرگ بودد
ا/ت: جونگکوک
جونگکوک: هوم
ا/ت: چه خونه ای داری
جونگکوک: چطور
ا/ت: همینطور
میدونم بد شد ولی به روم نیارید🙂💜
پارت4
ایو: دخترم میدونی منم به این ازدواج راضی نیستم(تو گوش ا/ت گفت)
ا/ت: مامان(بغض)
ایو: جونم دخترم... ینی ا/ت
ا/ت: مـ.مـن مـیـرم بـیـرونـ
ایو: بزار به جونگکوک بگم برسونت(تو گوش ا/ت)
ا/ت: نمیخوادد(با عصبانیت)
ایو: باش ا/ت
ادمین: که ا/ت از تخت اومد بیرون کفش هاش رو پوشید خواست که بره بیرون جونگکوک گفت....
جونگکوک: کجا میری(با ناراحتی)
ا/ت: به تو ربطی نداره(با عصبانیت)
جونگکوک: معنی این حرفت چیع(با عصبانیت)
ا/ت: به تو چههه(با داد و عصبانیت)
جونگکوک: خودت خواستی
ادمین: که ا/ت رو بغل کرد و رفت بیرون و ا/ت گفت
ا/ت: بزارم پایین(با داد)
جونگکوک: باشه بیا
ا/ت: خودم پا داشتم حالا برو
ادمین: که یهو جونگکوک دوباره بلندش کرد بردش تو ماشین بعد چند مین رسیدن
ویو جونگکوک
بزار ببرمش بالا پشت بوم نشونش بدم شکنجش بدم
ویو ا/ت
عمارتش چقد بزرگ بودد
ا/ت: جونگکوک
جونگکوک: هوم
ا/ت: چه خونه ای داری
جونگکوک: چطور
ا/ت: همینطور
میدونم بد شد ولی به روم نیارید🙂💜
۲۲.۸k
۰۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.