وقتی پسر خاله ات بود و....
ا.ت:( دستش رو گذاشت رو لب تهیونگ)
خفه شو
یون هی:درسته صحیح 🦖
خب پاشید بیاید ناهار درست کردمم...
همگی:باشهه...
1 هفته بعد _پنجشنبه_روز عروسی:
تهیونگ با استرس توی تالار میدوید اینور اونورر
یون هی:چته بچه چرا انقدر استرس داری؟؟ یه ساقدوش شدیا
تهیونگ:خب اگه ریده بشه تو عروسی من چه غلطی کنم؟؟؟ وایی همین الانشم کوک و ا.ت دیر کردن
یون هی:هیچ اتفاق بدی نمیوفته نگران نباشش
+قربان کیک عروسی رو اوردن فقط....
تهیونگ:فقط چی؟؟
+یکم شکلش بد شده...
تهیونگ:با سرعت شتر مرغ وارد اشپزخونه شد و با چیزی که جلوش دید جیغ زدد...
چرا کیکه شبیه دیک پشمالو چلوسیده شدههه؟؟
+قربان من نمیدونم....
تهیونگ:عاح ببین این کیکو اصن نیارین جلو مهمونا خب؟ همینجا برشش بدین بزارین تو ظرف بعد بیارین.
+چشم قربان
خدمتکارا شروع کردن به برش زدن کیک که به تخمای کیک رسیدن و بریدنش
تهیونگ با نگاه کردن به صحنه رو به روش درد بدی تو دیکش پیچید
تهیونگ:وات د فاکک....
گوشی رو برداشت و زنگ زد به کوک
-الو پدصگگگ کجایین چرا انقدر دیر کردین؟؟
کوک:داریم میرسیمم دم در تالاریم
تهیونگ :گوشی رو با عصبانیت قطع کرد و سریع رفت دم در تالار که دید کوک ا.ت دارن از ماشین پیاده میشن
سریع رفت به سمتشون
تهیونگ:واهایی خیلی قشنگ شدین😭ولی به تخم چپم گه قشنگ شدین پاشید بیاید داره ریده میشه به عروسی
ا.ت:چرا چیشده؟؟؟
تهیونگ:هیچی فقط بیا بریممم
تهیونگ :زودتر از عروس داماد وارد سالن شد و ورود عروس داماد رو به ملت اعلام کرد
-خب حضار گرامی عروس دامادمون بلاخره تشریف اوردن
کوک و ا.ت دست در دست هم وارد سالن شدن.
کل جمعیت بلند شدن و دست زدن و جیغ کشیدن
به سمت صحنه اصلی رفتن و ایستادن
کشیش هم وارد سالن شد و کل جمعیت نشستن
کشیش:کیم ا.ت ایا حاضرید شمارا به همسری اقای جئون جونگکوک در اورم؟ ایا بنده وکیلم
یونا( دوست ا.ت):عروس رفته گل بکشهه.. -عربده
ا.ت:-نگاه ترسناکی به یونا کرد.
با اجازه برادرم مادرم و بزرگترها بلهه...
کل جمعیت:گیلیلیلییلیییلی
کشیش:جئون جونگکوک ایا حاضرید شمارا به همسری خانوم کیم ا.ت دربیاورم؟ ایا بنده وکیلم؟؟
جونگکوک:په نه په شما وزیرید-🤣
ا.ت:جونگکوکک-حرصی
جونگکوک:عام چیزه به اجازه پدر و مادرم و بزرگتر ها بله....
کل جمعیت:گیلیلیلیییی
کشیش:شما رو زن و شوهر اعلام میکنم میتونید همو ببوسید....
پارت بعد:90 لایک 30 کامنت
خفه شو
یون هی:درسته صحیح 🦖
خب پاشید بیاید ناهار درست کردمم...
همگی:باشهه...
1 هفته بعد _پنجشنبه_روز عروسی:
تهیونگ با استرس توی تالار میدوید اینور اونورر
یون هی:چته بچه چرا انقدر استرس داری؟؟ یه ساقدوش شدیا
تهیونگ:خب اگه ریده بشه تو عروسی من چه غلطی کنم؟؟؟ وایی همین الانشم کوک و ا.ت دیر کردن
یون هی:هیچ اتفاق بدی نمیوفته نگران نباشش
+قربان کیک عروسی رو اوردن فقط....
تهیونگ:فقط چی؟؟
+یکم شکلش بد شده...
تهیونگ:با سرعت شتر مرغ وارد اشپزخونه شد و با چیزی که جلوش دید جیغ زدد...
چرا کیکه شبیه دیک پشمالو چلوسیده شدههه؟؟
+قربان من نمیدونم....
تهیونگ:عاح ببین این کیکو اصن نیارین جلو مهمونا خب؟ همینجا برشش بدین بزارین تو ظرف بعد بیارین.
+چشم قربان
خدمتکارا شروع کردن به برش زدن کیک که به تخمای کیک رسیدن و بریدنش
تهیونگ با نگاه کردن به صحنه رو به روش درد بدی تو دیکش پیچید
تهیونگ:وات د فاکک....
گوشی رو برداشت و زنگ زد به کوک
-الو پدصگگگ کجایین چرا انقدر دیر کردین؟؟
کوک:داریم میرسیمم دم در تالاریم
تهیونگ :گوشی رو با عصبانیت قطع کرد و سریع رفت دم در تالار که دید کوک ا.ت دارن از ماشین پیاده میشن
سریع رفت به سمتشون
تهیونگ:واهایی خیلی قشنگ شدین😭ولی به تخم چپم گه قشنگ شدین پاشید بیاید داره ریده میشه به عروسی
ا.ت:چرا چیشده؟؟؟
تهیونگ:هیچی فقط بیا بریممم
تهیونگ :زودتر از عروس داماد وارد سالن شد و ورود عروس داماد رو به ملت اعلام کرد
-خب حضار گرامی عروس دامادمون بلاخره تشریف اوردن
کوک و ا.ت دست در دست هم وارد سالن شدن.
کل جمعیت بلند شدن و دست زدن و جیغ کشیدن
به سمت صحنه اصلی رفتن و ایستادن
کشیش هم وارد سالن شد و کل جمعیت نشستن
کشیش:کیم ا.ت ایا حاضرید شمارا به همسری اقای جئون جونگکوک در اورم؟ ایا بنده وکیلم
یونا( دوست ا.ت):عروس رفته گل بکشهه.. -عربده
ا.ت:-نگاه ترسناکی به یونا کرد.
با اجازه برادرم مادرم و بزرگترها بلهه...
کل جمعیت:گیلیلیلییلیییلی
کشیش:جئون جونگکوک ایا حاضرید شمارا به همسری خانوم کیم ا.ت دربیاورم؟ ایا بنده وکیلم؟؟
جونگکوک:په نه په شما وزیرید-🤣
ا.ت:جونگکوکک-حرصی
جونگکوک:عام چیزه به اجازه پدر و مادرم و بزرگتر ها بله....
کل جمعیت:گیلیلیلیییی
کشیش:شما رو زن و شوهر اعلام میکنم میتونید همو ببوسید....
پارت بعد:90 لایک 30 کامنت
۸۰.۱k
۰۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.