گروگان عشق
پارت 34
.
.
.
-خواست جدا بشه که فشارش دادم گفتم ت. تهیونگ بزار حاظر شم*ترس* گفتم ترس نداره که من از روی تو مهر مالکیت رو زدم گفت خب باشه مگه من چیزی گفتم گفتم باشه ولش کردم سرش پایین بود لباسمو پوشیدم نشستم روی تخت داشتم لباسشو عوض میکرد لباسش رو در اورد اروم رفتم و از پشت بغلش کردم گفت تهیونگ چیکار میکنی گفتم کمر باریکی داری و همینطورم جذاب بیب*بم* فشارش دادم گفت ایی ولم کن گفتم شلوارتم درار گفت چ... چی؟!! دستمو بردم سمت دکمه شلوارش که دستشو گذاشت روی شلوارم گفت اول بریم خرید بعد ولش کردم گفتم باشه لیدی
1 ساعت بعد
+یه لباس عروس دیگه پوشیدم رفتم بیرون گفتم این خوبه گفت نه. نه خوشم نیومد عصبی شدم تا الان 12 تا لباس عروس پوشیدم گفتم توی روی صندلی واسه خودت لم دادی من باید برم واسه تو لباس بپوشم*عصبی* گفت چرا عصبی میشی بلند شد و رفت سراغ لباس عروسا یه لباس عروس خیلی خوشگل بهم داد گفت بپوشش رفتم و پوشیدمش واقعا خیلی خوشگل بود
-اومد بیرون انگار اون لباس رو برای خودش دوختن دهنم باز مونده بود گفت خوبه؟ گفتم ا.. اره اره همین خیلی خوبه بلند شدم رفتم سمتش گفتم خیلی جذاب شدی گفت سلیقه ددیم خوبه لبخندی زدم و رفتم حسابش کردم
+خب خب واسه من قیافه میگیری کیم تهیونگ بهت نشون میدم حالا نوبت منه تلافی کنم... رفتیم داخل یه مغازه لباس فروشی
20 مین بعد
.
.
.
-خواست جدا بشه که فشارش دادم گفتم ت. تهیونگ بزار حاظر شم*ترس* گفتم ترس نداره که من از روی تو مهر مالکیت رو زدم گفت خب باشه مگه من چیزی گفتم گفتم باشه ولش کردم سرش پایین بود لباسمو پوشیدم نشستم روی تخت داشتم لباسشو عوض میکرد لباسش رو در اورد اروم رفتم و از پشت بغلش کردم گفت تهیونگ چیکار میکنی گفتم کمر باریکی داری و همینطورم جذاب بیب*بم* فشارش دادم گفت ایی ولم کن گفتم شلوارتم درار گفت چ... چی؟!! دستمو بردم سمت دکمه شلوارش که دستشو گذاشت روی شلوارم گفت اول بریم خرید بعد ولش کردم گفتم باشه لیدی
1 ساعت بعد
+یه لباس عروس دیگه پوشیدم رفتم بیرون گفتم این خوبه گفت نه. نه خوشم نیومد عصبی شدم تا الان 12 تا لباس عروس پوشیدم گفتم توی روی صندلی واسه خودت لم دادی من باید برم واسه تو لباس بپوشم*عصبی* گفت چرا عصبی میشی بلند شد و رفت سراغ لباس عروسا یه لباس عروس خیلی خوشگل بهم داد گفت بپوشش رفتم و پوشیدمش واقعا خیلی خوشگل بود
-اومد بیرون انگار اون لباس رو برای خودش دوختن دهنم باز مونده بود گفت خوبه؟ گفتم ا.. اره اره همین خیلی خوبه بلند شدم رفتم سمتش گفتم خیلی جذاب شدی گفت سلیقه ددیم خوبه لبخندی زدم و رفتم حسابش کردم
+خب خب واسه من قیافه میگیری کیم تهیونگ بهت نشون میدم حالا نوبت منه تلافی کنم... رفتیم داخل یه مغازه لباس فروشی
20 مین بعد
۱۰.۴k
۲۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.