Part11

Part11
عشق اجاره ای
سریع دستشو گرفت و فاصله ی بین جیمین و سلینا فقط یک سانت شد(آهنگاین لحظه رو براتون میزارم)
سلینا: قلبم داشت از هدقه در میومد من عاشقش نبودم ولی داشتم از تپش قلب میمردم
جیمین: سلینا از نزدیک خیلی قشنگ تر به نظر میرسید فک کنم من من....
یهو در اون لحظه طلایی😂 دوست صمیمی سلینا به نام لیا اومد
لیا: داشتم تو اون هوای خیلی خوب قدم میزدم و آهنگ گوش میکردم که یهو یه پسر و دختر رو تو پیاده رو دیدم یکم که بیشتر دقت کردم دیدم اون دختره سلیناست پشمام ریخته بود(کسی میدونه که آیا در کره گزینه پشمام ریخته بود هست یا نه؟ 😊🤣)
هدفونمو از گوشم در آوردم ورفتم جلو تر و به سلینا گفتم: تو اینجا چیکار میکنی این پسره کیه
سلینا: خب چیزه این جیمینه دیگه
لیا: یاد دوران مطوسطه ۲ افتادم و یادم اومد جیمین کیه
لیا: اع سلام اوپا خوبی دلمون برات تنگ شده بود
جیمین: سلام بانو منم همینطور
لیا: ولی خب شما اینجا چیکار میکنید، سلینا با این حال و....
سلینا: حال تعریف کردنشو نداشتم پس گفتم: میشه به من یه سر پناه(منظورش خونه هست) بدی
لیا: آره ولی واسه چی چیزی شده
سلینا: منو اول ببر یه جایی بعد واست تعریف میکنم
لیا: باشه و بعد...