پارت پنج
گشادیم میاد بنویسم اگه بد شد گومن *من دیگه سناریو نمینویسم🤧🤦🏻♀️* اسلاید دوم عکس دازاییی😂🗿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿
پرش زمانی به دو هفته بعد
ویو رایا
+ اینجا با بچه ها گرم گرفتم،خیلی خوبن،اما تبدیل شده به بهترین دوستم،با ری کنار اومدم برعکس بقیه بچه ها باهاش زیاد دعوا میکنم اونم پا میشه میره،یبار دان رو زدم خون دماغ شد ـ*من و بچه فامیل-*
موهای آنا رو خیلی قشنگ میبافم،فیل رو خیلی دوست دارم خیلی کیوته ،نورمنم هم که بهش کنم کاری یاد دادم گفت بیخیل من نمیخام دعوا کنم،ولی اما استقبال کرد،ری با کتاب زد به سرش و اما محیط رو ترک کرد🤧🗿📿😂😂😂
ولی اصل کاری
.
.
.
.
......
......
.
.
.
.
..
.
.
.
.
.
.
.
.
اصل کاری.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بچه ها آماده واسه فرار،اولش ری نمیزاشت بقیع بیان، و نورمن هم پیش ماست*عقده سه سال پیشم که رفت *
همه چی خوبه ،خوب نه عالیه ،،ولی مامان خیلی روم حساس ه همش منو میپاد ،منم بیرون نمیرم زیاد،کلا تو اتاقم🤦🏻♀️💔 چون سرما خوردم،اره سرمااا،،،،دهنتون رو گایـ...
آخه الان؟ لعنتی نورمن این وقت سال سرما نمیخوره😂📿
واسه فرار کردن آماده بودیم تا اینکه مامان زد پامو شکوند*اسپویل شیش قسمت در یک جمله،و الان پاش تو گچه و یه ماه دیگه فرار میکنن*
ری تو این مدت خیلی حواسش بهم هست،تنهام نمیزاره، همش بهم سر میزنه (:
* دانلود ری..*
تمام چیز هوایی که از بیرون میدونم رو تو کاغذ نوشتم،کشیدم،تمام جزییات ،تمام جواب های خودکار رو تمام کد مورس هارو همشون رو نوشتم،تمام چیز هایی که واسه فرار لازم بود،واسه زنده موندن،و ردیاب ها و همه چی ،از راز ایزابلا تا اسم واقعی ویلیام مینروا🥲🗿🌝📿
.
.
.
..
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
واسه تموم کردن داستان یه عدد بگید
1
یا
2
پایان خوب دارن،پایان بدم هست.
پرش زمانی به دو هفته بعد
ویو رایا
+ اینجا با بچه ها گرم گرفتم،خیلی خوبن،اما تبدیل شده به بهترین دوستم،با ری کنار اومدم برعکس بقیه بچه ها باهاش زیاد دعوا میکنم اونم پا میشه میره،یبار دان رو زدم خون دماغ شد ـ*من و بچه فامیل-*
موهای آنا رو خیلی قشنگ میبافم،فیل رو خیلی دوست دارم خیلی کیوته ،نورمنم هم که بهش کنم کاری یاد دادم گفت بیخیل من نمیخام دعوا کنم،ولی اما استقبال کرد،ری با کتاب زد به سرش و اما محیط رو ترک کرد🤧🗿📿😂😂😂
ولی اصل کاری
.
.
.
.
......
......
.
.
.
.
..
.
.
.
.
.
.
.
.
اصل کاری.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بچه ها آماده واسه فرار،اولش ری نمیزاشت بقیع بیان، و نورمن هم پیش ماست*عقده سه سال پیشم که رفت *
همه چی خوبه ،خوب نه عالیه ،،ولی مامان خیلی روم حساس ه همش منو میپاد ،منم بیرون نمیرم زیاد،کلا تو اتاقم🤦🏻♀️💔 چون سرما خوردم،اره سرمااا،،،،دهنتون رو گایـ...
آخه الان؟ لعنتی نورمن این وقت سال سرما نمیخوره😂📿
واسه فرار کردن آماده بودیم تا اینکه مامان زد پامو شکوند*اسپویل شیش قسمت در یک جمله،و الان پاش تو گچه و یه ماه دیگه فرار میکنن*
ری تو این مدت خیلی حواسش بهم هست،تنهام نمیزاره، همش بهم سر میزنه (:
* دانلود ری..*
تمام چیز هوایی که از بیرون میدونم رو تو کاغذ نوشتم،کشیدم،تمام جزییات ،تمام جواب های خودکار رو تمام کد مورس هارو همشون رو نوشتم،تمام چیز هایی که واسه فرار لازم بود،واسه زنده موندن،و ردیاب ها و همه چی ،از راز ایزابلا تا اسم واقعی ویلیام مینروا🥲🗿🌝📿
.
.
.
..
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
واسه تموم کردن داستان یه عدد بگید
1
یا
2
پایان خوب دارن،پایان بدم هست.
۴۶۱
۰۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.