کوئن مافیا پارت15
هانا: اهااا پس کوک نفر اوله عالیه
پسره: هانا رو بلند کرد گف: شنیدم واسه کوکی جونت خیلی با ارزشی پس این کار منو اسون میکنه انقد اذیتت میکنم که... هانا نذاشت حرفشو بزنه محکم با پا زد وسط پاش، پسره از درد جم شد تو خودش هانا موهای پسررو گرف سرشو بلند کرد گف
هانا: دستت بهم بخوره زندع نمیمونی(بعد موهاشو ول کرد) بعد
رفت سرکلاس معلم اومد سر کلاس داشت درس میداد یکی در زد اومد داخل گف لی هانا دارید تو این کلاس؟ هانا دستشو بلند کرد منم گفت مدیر گف بیای دفتر رفتی دفتر دیدی بابات با عمو وودوک نشستن اون پسر قلدره بایه مردی که معلوم بود باباش بود نشسته بودن
مدیر: خب اقای لی، هانا جی هون(قلدره) رو زده روبت هانا دخترم دلیل داشتی که اینکارو کردی
هانا: راستش اقای مدیر این پسره که اسمشو یادم رف گف بخاطر اینکه منو کوک دوستیم و کوک شاگرد اوله مدرسس میخواد منو اذیت کنه منم زدم وسط پاش
بابای هانا: چییییی؟
وودوک در گوش جون کی بهت نگفتم من خودم این بچرو بزرگ کردم میدونم چقد دیوونس؟
فلش بک زمان حال
مینا: یا خداااااا
سوک یون: بخدا باید ازت ترسید
سویون: خب بقییش بعد چرا نمیتونستی 1ت. یه مدرسه باشی؟
هانا: خب من کلا اخلاقم اینه این قلدرا ی مدرسه رو وخم را میرفتن میگرقتم عینه سگ میزدمشون بعدم تعهد میدادم ولی بازم ازین کا دس بردار نبودم بعضی ازین پسرا یهم پیشنهاد دادن منم رد میکردم بعضیاشون بازم بهم میچسبیدن منم دستم درد نکنه ادبشون کردم دیگه نزدیکم نیومدن
جوکیونگ: خب چرا دستو دماغ شکستی؟
هانا: خب داشتم تو دانشگاه با دوستام میچرخیدم که صدای جیغه یه دختر اومد رفتیم دیدم چندتا پسر میخوان به یه دختر تجاوز کنن منم کفتم ولش کنن اما نکردن منم گرفتم اینه سگ زدمشون
سویون: فک کنم کارت اینه مردمو عینه سگ بزنی
سوک یون: پی واسه این فیلیکس تو سالن گف فکر میکردم فقط تو کتک زدن خوب باشی؟
هانا: دقیقا
هانا: واییی حرف از دعوا شد دلم دعوا خواس
جیمین: مرضو دلم دعوا میخواد
تهیونگ: وایی منم میخوام امروز یکی از کارکنای شرکت خیلی رو مخم رژه میرف(بابای تهو جیمین هم مثله بابای کوک و هانا با ابنکه مافیان ولی یه شرکت بزرگ خودرو سازی دارن)
جیمین: راس میگی رو مخه منم راه مرف
هانا درگوشه فیلیکس
هانا: فیلیکس یه دعوا جور کن حرصمونو خالی کنیم
فیلیکس: منم دعوا میخوام، بیا ببینیم میتونیم دعوا جور کنیم
یعدش مشغول خوردن نوشیدنیامون شدیم که 7تا پسر اومدن پیش دخترا
پسر1:واییی تو چقد خوردنی(به یونا گف)
پسره2:میای امشبو باهم خوش بگذرونیم؟(به جوکیونگ گف)
پسره3:اوفف عجب دافی؟
سویون: گمشین برین تا کار دستتون ندادم
پسره4:مگه چیکارشونی؟
شوگا: نشنیدین گف چی؟ گمشین
پسره5:نمیخوایم اینا باید باهامون بیان دست دخترارو گرف(نکته: هانا وسط پسره نشسته بود دخترا رو به روشون بودن) جیمین: خب بچه ها ماسکاتونو بزنین شرو کنیم
سویون: چیرو؟
هانا: وایی که من چقد دلم دعوا میخواس، ماسکامونو دراووردیم زدیم رو صورتمون (منظورش، هیونجین، تهیونگ، جیمین، فیلیکس،سوجون، شوگا، هانا،سوهو) دوتا ماسک به سمت سویون و سوک یون گرفتم
سویون: اینا واسع چیه؟
هانا: چون الان مردم کلی ازمون فیلم میگیرن صورتمون معلوم نباشه سوک یون: باشه، بعد اوناهم ماسم زدن
حمله ور شدیم سمت اون پسررا گرفتیم تا جون داشتن زدیمشون مردم همه داشتن فیلیم میگرفتن
هانا: خدا مرسی خیلی وقت بود یه دعوای حسابی نکرده بودیم باهم
پسره: هانا رو بلند کرد گف: شنیدم واسه کوکی جونت خیلی با ارزشی پس این کار منو اسون میکنه انقد اذیتت میکنم که... هانا نذاشت حرفشو بزنه محکم با پا زد وسط پاش، پسره از درد جم شد تو خودش هانا موهای پسررو گرف سرشو بلند کرد گف
هانا: دستت بهم بخوره زندع نمیمونی(بعد موهاشو ول کرد) بعد
رفت سرکلاس معلم اومد سر کلاس داشت درس میداد یکی در زد اومد داخل گف لی هانا دارید تو این کلاس؟ هانا دستشو بلند کرد منم گفت مدیر گف بیای دفتر رفتی دفتر دیدی بابات با عمو وودوک نشستن اون پسر قلدره بایه مردی که معلوم بود باباش بود نشسته بودن
مدیر: خب اقای لی، هانا جی هون(قلدره) رو زده روبت هانا دخترم دلیل داشتی که اینکارو کردی
هانا: راستش اقای مدیر این پسره که اسمشو یادم رف گف بخاطر اینکه منو کوک دوستیم و کوک شاگرد اوله مدرسس میخواد منو اذیت کنه منم زدم وسط پاش
بابای هانا: چییییی؟
وودوک در گوش جون کی بهت نگفتم من خودم این بچرو بزرگ کردم میدونم چقد دیوونس؟
فلش بک زمان حال
مینا: یا خداااااا
سوک یون: بخدا باید ازت ترسید
سویون: خب بقییش بعد چرا نمیتونستی 1ت. یه مدرسه باشی؟
هانا: خب من کلا اخلاقم اینه این قلدرا ی مدرسه رو وخم را میرفتن میگرقتم عینه سگ میزدمشون بعدم تعهد میدادم ولی بازم ازین کا دس بردار نبودم بعضی ازین پسرا یهم پیشنهاد دادن منم رد میکردم بعضیاشون بازم بهم میچسبیدن منم دستم درد نکنه ادبشون کردم دیگه نزدیکم نیومدن
جوکیونگ: خب چرا دستو دماغ شکستی؟
هانا: خب داشتم تو دانشگاه با دوستام میچرخیدم که صدای جیغه یه دختر اومد رفتیم دیدم چندتا پسر میخوان به یه دختر تجاوز کنن منم کفتم ولش کنن اما نکردن منم گرفتم اینه سگ زدمشون
سویون: فک کنم کارت اینه مردمو عینه سگ بزنی
سوک یون: پی واسه این فیلیکس تو سالن گف فکر میکردم فقط تو کتک زدن خوب باشی؟
هانا: دقیقا
هانا: واییی حرف از دعوا شد دلم دعوا خواس
جیمین: مرضو دلم دعوا میخواد
تهیونگ: وایی منم میخوام امروز یکی از کارکنای شرکت خیلی رو مخم رژه میرف(بابای تهو جیمین هم مثله بابای کوک و هانا با ابنکه مافیان ولی یه شرکت بزرگ خودرو سازی دارن)
جیمین: راس میگی رو مخه منم راه مرف
هانا درگوشه فیلیکس
هانا: فیلیکس یه دعوا جور کن حرصمونو خالی کنیم
فیلیکس: منم دعوا میخوام، بیا ببینیم میتونیم دعوا جور کنیم
یعدش مشغول خوردن نوشیدنیامون شدیم که 7تا پسر اومدن پیش دخترا
پسر1:واییی تو چقد خوردنی(به یونا گف)
پسره2:میای امشبو باهم خوش بگذرونیم؟(به جوکیونگ گف)
پسره3:اوفف عجب دافی؟
سویون: گمشین برین تا کار دستتون ندادم
پسره4:مگه چیکارشونی؟
شوگا: نشنیدین گف چی؟ گمشین
پسره5:نمیخوایم اینا باید باهامون بیان دست دخترارو گرف(نکته: هانا وسط پسره نشسته بود دخترا رو به روشون بودن) جیمین: خب بچه ها ماسکاتونو بزنین شرو کنیم
سویون: چیرو؟
هانا: وایی که من چقد دلم دعوا میخواس، ماسکامونو دراووردیم زدیم رو صورتمون (منظورش، هیونجین، تهیونگ، جیمین، فیلیکس،سوجون، شوگا، هانا،سوهو) دوتا ماسک به سمت سویون و سوک یون گرفتم
سویون: اینا واسع چیه؟
هانا: چون الان مردم کلی ازمون فیلم میگیرن صورتمون معلوم نباشه سوک یون: باشه، بعد اوناهم ماسم زدن
حمله ور شدیم سمت اون پسررا گرفتیم تا جون داشتن زدیمشون مردم همه داشتن فیلیم میگرفتن
هانا: خدا مرسی خیلی وقت بود یه دعوای حسابی نکرده بودیم باهم
۲۰.۴k
۰۵ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.