پارت 1
#پارت_1
#چرا_من
ویو ات
سلام من ا. ت هستم 15سالمه و7ساله که به پرورشگاه امدم
من پدر مادرم رو تو سن 8ساله گی از دست دادم و عمم من رو به پرورشگاه ابرد.
.
.
.
امروز هم مثل همیشه استایل همیشگی و رو زدم (عکس میزارم) و امروز هم مثل روز های دیگه از اتاقم خارج شدم و رفتم تو حیاط پرورشگاه
داشتم قدم میزدم که مدیر مزخرف پرورشگاه امد سمتم و گفت
(~علامت مدیر پرورشگاه)
~مگه بهت نگفته بودم حق نداری استایل پسرونه بزنه هاااا(کمی با دادا)
+.........
~بله باید مثل همیشه تنبیه بشی اره(با عصبانیت)
ویو ات:
مچ دستم رو گرفت و بستم به یه ستون چوبی و شلاقش رو برداشت و بهم زربه میزد
خیلی دردم میومد که یه دفعه صدای بم مردی امد
(_علامت کوک)
_داری چیکار میکنی هااا(خمار)
~سلام اقای جئون.. حتما امدید که خاهرتون رو ببینید
_نه.. امدم این خشگله رو به سرپرستی بگیرم
ویو ا. ت
وقتی گفتم (امدم این خشگله رو به سرپرستی بگیرم) تعجب کردم
_حتما خیلی اینجا اذیتت میکنن میخای با من باشی(رو به ا.ت)
مدیر بهم اشاره کرد که بگم نه ولی گفتم
+اره خیلی اینجا بخاطره استایلم تنبیه میشم میشه من رو با خودتون ببرید؟
_اره خوشگله(در حال باز کردن ا.ت) تو برو وسایلت رو جمع کن تا من کارای لازم رو بکنم(#منحرف_نباشیم😂😂)
+برای چی من رو به سرپرستی میگیری که گفت
_چون عاشقت شدم خوشگله... و حالا هم برو وسایلت رو جمع کن تا دیر نشده
+باشه ای گفتم و رفتم اتاقم و وسایلم رو جمع کردم
خیلی تعجب کردم
چرا عاشقه من شده من که فقط 15سالمه؟
ادامه دارد.....
(اسلاید اول ات
اسلاید دوم کوک)
#چرا_من
ویو ات
سلام من ا. ت هستم 15سالمه و7ساله که به پرورشگاه امدم
من پدر مادرم رو تو سن 8ساله گی از دست دادم و عمم من رو به پرورشگاه ابرد.
.
.
.
امروز هم مثل همیشه استایل همیشگی و رو زدم (عکس میزارم) و امروز هم مثل روز های دیگه از اتاقم خارج شدم و رفتم تو حیاط پرورشگاه
داشتم قدم میزدم که مدیر مزخرف پرورشگاه امد سمتم و گفت
(~علامت مدیر پرورشگاه)
~مگه بهت نگفته بودم حق نداری استایل پسرونه بزنه هاااا(کمی با دادا)
+.........
~بله باید مثل همیشه تنبیه بشی اره(با عصبانیت)
ویو ات:
مچ دستم رو گرفت و بستم به یه ستون چوبی و شلاقش رو برداشت و بهم زربه میزد
خیلی دردم میومد که یه دفعه صدای بم مردی امد
(_علامت کوک)
_داری چیکار میکنی هااا(خمار)
~سلام اقای جئون.. حتما امدید که خاهرتون رو ببینید
_نه.. امدم این خشگله رو به سرپرستی بگیرم
ویو ا. ت
وقتی گفتم (امدم این خشگله رو به سرپرستی بگیرم) تعجب کردم
_حتما خیلی اینجا اذیتت میکنن میخای با من باشی(رو به ا.ت)
مدیر بهم اشاره کرد که بگم نه ولی گفتم
+اره خیلی اینجا بخاطره استایلم تنبیه میشم میشه من رو با خودتون ببرید؟
_اره خوشگله(در حال باز کردن ا.ت) تو برو وسایلت رو جمع کن تا من کارای لازم رو بکنم(#منحرف_نباشیم😂😂)
+برای چی من رو به سرپرستی میگیری که گفت
_چون عاشقت شدم خوشگله... و حالا هم برو وسایلت رو جمع کن تا دیر نشده
+باشه ای گفتم و رفتم اتاقم و وسایلم رو جمع کردم
خیلی تعجب کردم
چرا عاشقه من شده من که فقط 15سالمه؟
ادامه دارد.....
(اسلاید اول ات
اسلاید دوم کوک)
۴.۳k
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.