{خاطرات خیانتکار }
{خاطرات خیانتکار }
پارت³
پله هارو رفتیم بالا..
دستم رو روی محافظ های طلایی پله ها میکشیدم فک کنم واقعا طلان..
یه خدمتکار ضربه ای به سرم زد که آخی گفتم ...
خدمتکار:سه ساعته دارم اینجارو تمیز میکنم معلوم هست داری چه غلتی میکنی؟
+م.. معذرت....
خدمتکار:فقط گمشو برو ....
سری چرخوندم و دنبال پیر مرد رفتم چقدر تند میرفت بعد از رسیدن به راهرو وارد یکی از صد تا اتاق شد ...
پسر خوش چهره ای پشت میز نشسته بود ...
پسر:این دیگه کیه ؟
٪برای کار اومدن اینجا...
پسر : جالب شد آقای لی شما برید بیرون
پیر مرد تعظیمی کرد ک رفت .. پسره نگاهی به سرتاپام انداخت
پسر: برا چی اومدی اینجا؟
گفتم :من چانگ بورام هستم ۲۰ سالمه ..برای کار اومدم اینجا ....
لینو: خوبه.. وزن و قدت؟
+نیازه که بگم ؟
-نیازه.
+وزن ۴۶ قد ۱۷۳..
-عالیه..
+ببخشید؟
پوزخندی زد و یه ورقه و خودکار گذاشت جلوم..
-پس میخوای به عنوان خدمتکار اینجا کار کنی...باید این برگه رو امضا کنی ....
با خوشحالی سرم رو بالا پایین کردم ک برگه رو امضا کردم چی بهتر از اینکه اینجا کار کنم
-اصلا اون برگه رو خوندی؟
+خودتون گفتین که....
-یه صفحه متنه باید میخوندیش....
برگه رو با بی حوصلگی برداشتم. و خوندم با رسیدن به آخرای برگه چشام گرد شد .
برگه رو از دستم کشید ...
+خدمتکار و ب.. ر...ده..جن...سی...؟
-از همین الان شروع کن برو از خانم لی ست لباس خوابتو بگیر و شب بیا اتاقم
+چی؟
پارت³
پله هارو رفتیم بالا..
دستم رو روی محافظ های طلایی پله ها میکشیدم فک کنم واقعا طلان..
یه خدمتکار ضربه ای به سرم زد که آخی گفتم ...
خدمتکار:سه ساعته دارم اینجارو تمیز میکنم معلوم هست داری چه غلتی میکنی؟
+م.. معذرت....
خدمتکار:فقط گمشو برو ....
سری چرخوندم و دنبال پیر مرد رفتم چقدر تند میرفت بعد از رسیدن به راهرو وارد یکی از صد تا اتاق شد ...
پسر خوش چهره ای پشت میز نشسته بود ...
پسر:این دیگه کیه ؟
٪برای کار اومدن اینجا...
پسر : جالب شد آقای لی شما برید بیرون
پیر مرد تعظیمی کرد ک رفت .. پسره نگاهی به سرتاپام انداخت
پسر: برا چی اومدی اینجا؟
گفتم :من چانگ بورام هستم ۲۰ سالمه ..برای کار اومدم اینجا ....
لینو: خوبه.. وزن و قدت؟
+نیازه که بگم ؟
-نیازه.
+وزن ۴۶ قد ۱۷۳..
-عالیه..
+ببخشید؟
پوزخندی زد و یه ورقه و خودکار گذاشت جلوم..
-پس میخوای به عنوان خدمتکار اینجا کار کنی...باید این برگه رو امضا کنی ....
با خوشحالی سرم رو بالا پایین کردم ک برگه رو امضا کردم چی بهتر از اینکه اینجا کار کنم
-اصلا اون برگه رو خوندی؟
+خودتون گفتین که....
-یه صفحه متنه باید میخوندیش....
برگه رو با بی حوصلگی برداشتم. و خوندم با رسیدن به آخرای برگه چشام گرد شد .
برگه رو از دستم کشید ...
+خدمتکار و ب.. ر...ده..جن...سی...؟
-از همین الان شروع کن برو از خانم لی ست لباس خوابتو بگیر و شب بیا اتاقم
+چی؟
۲.۹k
۱۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.