پارت پنجاه یکم
چند روز به همین روال می گذشت تا اینکه یه روز توی حال روی مبل نشسته بودم که به گوشیم یه پیام اومد اول خواستم نادیدش بگیرم ولی بعدش گفتم که نه بزار ببینم چی نوشته بازش که کردم دیدم نوشته که اگه نیای جون کوک و بچه ی توی شکمت توی خطره
بعدش بهش جواب دادم که تو مثلا می خوای چه گوهی بخوری
دختر ناشناس ـ همون گوهی که تو نمی دونی
سویونگ ـ هی با من درست حرف بزن
دختر ناشناس ـ مثلا درست حرف نزنم می خوای چی کار کنی
فعلا وقت با ارزشم رو برای تو هدر نمی دونم فقط بدون که اگه نیای یه گولوله تو سر کوک خالی می کنم
سویونگ ـ باشه باشه ادرس رو بده الا بیام
بعد از چند مین فرستاد سری لباس عوض کردم و به جایی که فرستاده بود رفتم دیدم که دیدم که یه دختر روی یه میز نشسته و ماسک زده یکم بیشتر که توجه کردم دیدم دختر عموی کوکه
وای دوباره این هرزه
هی جیا دوبا ره تو چیکار داری
جیا ـ با من درست صحبت کن
سویونگ ـ درست حرف نزنم می خوای چیکار کنی
جیا ـ هیچی فقط جون بچت یا کوک رو می گیرم
سویونگ ـ تو مگه کی هستی
جیا ـ بزگترین زن مافیا ی کره
سویونگ ـ به ع. نم
جیا ـ باشه پس برو منم یه کاری می کنم دیگه بچه دار نشی
سویونگ ـ خوب باشه بگو ببینم چی می خوای
جیا ـ جونگ کوک
سویونگ ـ هه مگر از جنازه ی من رد بشی
جیا ـ با شه رد می شم بچه ها تفنگمو بیارید اگه می خوای نکشمت باید یا کوک رو انتخاب کنی یا بچت
سویونگ ـ مگه شهر هرته
جیا ـ اره سری و گرنه کوک رو می کشم الا یه اصلحه بالا سر کوک هست و یک تک تیر اندار
سویونگ ـ باشه بهم مهلت بده تا دربارش فکر کنم
جیا ـ باشه ولی فقط بیست و چهار ساعت
سویونک ـ باشه
از زبان سویونگ
وای خدا الا کن چیکا کنم
نمی خوام کوک رو از دست بدم نمی خوام هم بلایی سر بچم بیاد شاید بعد از چن سال درست شد و دثباره برگشتم پیش کوک اره پس الا بچه رو انتخاب می کنم ولی بعد از چند سال دوباره بر می گردم پیش کوک
بعدش بهش جواب دادم که تو مثلا می خوای چه گوهی بخوری
دختر ناشناس ـ همون گوهی که تو نمی دونی
سویونگ ـ هی با من درست حرف بزن
دختر ناشناس ـ مثلا درست حرف نزنم می خوای چی کار کنی
فعلا وقت با ارزشم رو برای تو هدر نمی دونم فقط بدون که اگه نیای یه گولوله تو سر کوک خالی می کنم
سویونگ ـ باشه باشه ادرس رو بده الا بیام
بعد از چند مین فرستاد سری لباس عوض کردم و به جایی که فرستاده بود رفتم دیدم که دیدم که یه دختر روی یه میز نشسته و ماسک زده یکم بیشتر که توجه کردم دیدم دختر عموی کوکه
وای دوباره این هرزه
هی جیا دوبا ره تو چیکار داری
جیا ـ با من درست صحبت کن
سویونگ ـ درست حرف نزنم می خوای چیکار کنی
جیا ـ هیچی فقط جون بچت یا کوک رو می گیرم
سویونگ ـ تو مگه کی هستی
جیا ـ بزگترین زن مافیا ی کره
سویونگ ـ به ع. نم
جیا ـ باشه پس برو منم یه کاری می کنم دیگه بچه دار نشی
سویونگ ـ خوب باشه بگو ببینم چی می خوای
جیا ـ جونگ کوک
سویونگ ـ هه مگر از جنازه ی من رد بشی
جیا ـ با شه رد می شم بچه ها تفنگمو بیارید اگه می خوای نکشمت باید یا کوک رو انتخاب کنی یا بچت
سویونگ ـ مگه شهر هرته
جیا ـ اره سری و گرنه کوک رو می کشم الا یه اصلحه بالا سر کوک هست و یک تک تیر اندار
سویونگ ـ باشه بهم مهلت بده تا دربارش فکر کنم
جیا ـ باشه ولی فقط بیست و چهار ساعت
سویونک ـ باشه
از زبان سویونگ
وای خدا الا کن چیکا کنم
نمی خوام کوک رو از دست بدم نمی خوام هم بلایی سر بچم بیاد شاید بعد از چن سال درست شد و دثباره برگشتم پیش کوک اره پس الا بچه رو انتخاب می کنم ولی بعد از چند سال دوباره بر می گردم پیش کوک
۲۷.۹k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲