ساختمان تخریب
ساختمان تخریب
p 1
اوایل که ساختمان رو به رویی را که تخریب می کردنند دلم گرفت ، ناراحت بودم که چرا باید پنجره ی اتاقم رو به رویه چنین تصویری باز بشه ؟؟
من باید تا ماه دیگر یک رمان عاطفی را تحویل میدادم و این تصویر فضای ذهنی ام را بر هم میریخت اما با آمدن این کارگر ساختمانی عادت کردم قبل از نوشتن چند دقیقه نگاهش کنم
دورغ چرا شخصیت اصلی داستانم داشت شبیهش میشد !!!
همیشه از بقیه زود تر می آمد
کفش هایش همیشه واکس داشت
و پیراهن و شلوارش خط اتو !
حتی لباس کارش هم مرتب بود .
هر روز بعد از ناهار زیر درخت می نشست و مشغول حرف زدن با تلفنش میشد .
ادامه بدم یا نه ؟ :)
p 1
اوایل که ساختمان رو به رویی را که تخریب می کردنند دلم گرفت ، ناراحت بودم که چرا باید پنجره ی اتاقم رو به رویه چنین تصویری باز بشه ؟؟
من باید تا ماه دیگر یک رمان عاطفی را تحویل میدادم و این تصویر فضای ذهنی ام را بر هم میریخت اما با آمدن این کارگر ساختمانی عادت کردم قبل از نوشتن چند دقیقه نگاهش کنم
دورغ چرا شخصیت اصلی داستانم داشت شبیهش میشد !!!
همیشه از بقیه زود تر می آمد
کفش هایش همیشه واکس داشت
و پیراهن و شلوارش خط اتو !
حتی لباس کارش هم مرتب بود .
هر روز بعد از ناهار زیر درخت می نشست و مشغول حرف زدن با تلفنش میشد .
ادامه بدم یا نه ؟ :)
۸۶۰
۲۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.