سلام من ملودی هستم.
سلام من ملودی هستم.
سلام منم چایون هستم.
سلام منم یونا هستم.
ما سه تا دوست های خیلی صمیمی هستیم که توی دبیرستان سئول درس میخونیم.ما سه تا هممون برادر داریم و عاشق برادر های همدیگه ایم ولی نمیدونیم که چجوری باید به هم دیگه بگیم که همو دوست داریم به خاطر همون هممون توی یک کافه باهم قرار گذاشتیم. ما دخترا هیچی نگفتیم تا یهو جیهوپ یعنی برادر یونا که خیلی دوسش داشتم گفت:
جیهوپ: من میخوام یه اعترافی بکنم ! من ملودی رو دوست دارم !
ملودی: مم.......مممم.......منننن!
جی هوپ: آره تو .تو مگه چته که کسی عاشقت نشه با این خوشگلی که داری چرا من نباید عاشقت بشم؟!(ذوق)
ملودی: ( خجالت) ...منم دوست دارم !
جوگکوک یعنی برادر من گفت
جوگکوک: (عصبی) بسه! این مسخره بازی هارو جمع کنین
همونجا بود که چابون بلند شد و گفت
چایون: جونگکوک!بسه ! حالا که اینجوری منم عاشق تو ام خب؟ بس به خواهرت گیر نده چون خودت هم الان تو رابطه ای اوکی؟
جونگکوک: اوکی...!
منو جیهوپ و چایون و جونگکوک رفتیم از کافه بیرون و رفتیم خونه و فقط جیمین و یونا داخل کافه بودن!
که یهو جیمین و یونا همزمان باهم گفتن دوست دارم!
همینطوری چند دقیقه به هم دیگه نگاه میکردن تا یهو گارسون کافه اومد و گفت چیزی میل دارین؟
جیمین گفت : بله . من یه قهوه موکا میخورم
یونا: من یه کات چاکلت میخورم ......
لایک کنید تا پارت بعدی رو بزارم 🥹
سلام منم چایون هستم.
سلام منم یونا هستم.
ما سه تا دوست های خیلی صمیمی هستیم که توی دبیرستان سئول درس میخونیم.ما سه تا هممون برادر داریم و عاشق برادر های همدیگه ایم ولی نمیدونیم که چجوری باید به هم دیگه بگیم که همو دوست داریم به خاطر همون هممون توی یک کافه باهم قرار گذاشتیم. ما دخترا هیچی نگفتیم تا یهو جیهوپ یعنی برادر یونا که خیلی دوسش داشتم گفت:
جیهوپ: من میخوام یه اعترافی بکنم ! من ملودی رو دوست دارم !
ملودی: مم.......مممم.......منننن!
جی هوپ: آره تو .تو مگه چته که کسی عاشقت نشه با این خوشگلی که داری چرا من نباید عاشقت بشم؟!(ذوق)
ملودی: ( خجالت) ...منم دوست دارم !
جوگکوک یعنی برادر من گفت
جوگکوک: (عصبی) بسه! این مسخره بازی هارو جمع کنین
همونجا بود که چابون بلند شد و گفت
چایون: جونگکوک!بسه ! حالا که اینجوری منم عاشق تو ام خب؟ بس به خواهرت گیر نده چون خودت هم الان تو رابطه ای اوکی؟
جونگکوک: اوکی...!
منو جیهوپ و چایون و جونگکوک رفتیم از کافه بیرون و رفتیم خونه و فقط جیمین و یونا داخل کافه بودن!
که یهو جیمین و یونا همزمان باهم گفتن دوست دارم!
همینطوری چند دقیقه به هم دیگه نگاه میکردن تا یهو گارسون کافه اومد و گفت چیزی میل دارین؟
جیمین گفت : بله . من یه قهوه موکا میخورم
یونا: من یه کات چاکلت میخورم ......
لایک کنید تا پارت بعدی رو بزارم 🥹
۱.۱k
۱۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.