part36
#part36
مجید-رفتم بهلوکیشنی که برام فرستاده بود
یه جایی بیرون شهر بود
ماشینشو وکنار جاده پارک کرده بود
ماشین وکنارش پارک کردم
پیاده شدم
چی میخوای؟!
تبسم-مجیدمن بابت تموم کارایی که کردم متاسفم ازت معذرت میخوام
مجید من عاشقتم
مجید من گم شده بودم بین حس عشق ونفرت
من خون جلو چشامو گرفته
مجید تروخدا من وببخش
بیا برگردیم بهم
من بدون تونمیونم
نمیدونی من تواینسال ها یروزم بدون فکرتونخوابیدم
مجید زندگی من وصل به هزارتاقرص ارامبخش
مجید-من عاشقتم
توهمه وجود منی من دبون تونممیدونم
تواین همه سال همش ازدور نگات مکیردم
مجید من متنفرم ازخانواد ولی
عاشقتم
مجید-چجوری میتونی توچشام نگاکنی وبگی عاشقمیها؟؟؟
توعاشق بودی اینکارو باهم نمیکردی
تومیدونستی من چقد روخانوادم حساسم
دست گذاشتی رونقطه ضعفممم
تبسم من هیچقوت نمیبخشمت
بت حق میدم ازخانوادم متنفرباشی
ولی یذرم بابت اینکه باخانوادم چیکارکردی
نمیتونم بگذرم
توبدترین ضربه ای که میتوسنی وبهم زدی
تبسم-مجید من باید چیکارکنم گذشته روجبران کنم
مجید کل این یهفته باخودم کلنجاررفتم که
نگم به نتونستم مجید من عاشقتمممم
باید چیکار کنم برگریدم بهم(باداد گریه)
مجید-ادمای عوضی مثل تو هیچ جایی توزندگیم من ندارن
گورتو از زندگیم گم کن
توفقط دردسری
تبسم-باشنیدن این حرفش کل دنیا توسرم خراب شد
به قرص موشی که تودستم بود
نگاهی کدرم
اگه جایی توزندگیت ندارم
جایی تواین دنیا هم ندارم....
قرص رو گذاشتم تو دهنم
بطری اب وکشیدم سرم
مجید-تبسم چیکارکردی
تبسم-مجیدمراقب ترنم باش اون خیلی
ضعیفه
اون هیچ ربطی به من نداره
اذیتش نکنمجید
سرم گیج رفت افتادم زمین
مجید-دویدم سمتش دهنش کف کرده بود
تبسم چیکارکردی
تبسم این چی بود خوردی
تبسمممممم
تبسم بیدار شو پس ترنم چییی
تبسمممم
بلندش کردم
بغلش کردم گذاشتم توماشین رفتم سمت نزدیک ترین بیمارستان وارد
اورژانس شدم
تبسم وازم گرفتن
دکر یه معاینه کوچیک کرد
دکتر-چی خورده
مجید-نمیدونم داشتیم حرف میزدیم یچی انداخت تو دهنش بعد یهو افتاد دهنش کف کرده بود
اقی دکتر برگمیگرده دیگه؟
حالش خوبه؟(بابغض)
دکتر-خیلی دیرشده تسلیت میگم
فکرکنم مرگ موش خورده باید اینجا بمون یسری
ازمایشتا وانجام بدیم
مجید-کل دنیا روسرم داشت میچرخید
روصندلی نشستم
تقصیر من بود
اگه اینجوری باهاش حرف نمیزدم الان زنده بود
من چیکارکردم
رهچقدم ازدستش عصبانی باشم
نباید اینکارو میکردم
ترنم چی؟
اون جز تبسم کسیو نداشت....
#نقطه_تاریک_زندگیم#مجید_رضوی#حامیم#رمان
مجید-رفتم بهلوکیشنی که برام فرستاده بود
یه جایی بیرون شهر بود
ماشینشو وکنار جاده پارک کرده بود
ماشین وکنارش پارک کردم
پیاده شدم
چی میخوای؟!
تبسم-مجیدمن بابت تموم کارایی که کردم متاسفم ازت معذرت میخوام
مجید من عاشقتم
مجید من گم شده بودم بین حس عشق ونفرت
من خون جلو چشامو گرفته
مجید تروخدا من وببخش
بیا برگردیم بهم
من بدون تونمیونم
نمیدونی من تواینسال ها یروزم بدون فکرتونخوابیدم
مجید زندگی من وصل به هزارتاقرص ارامبخش
مجید-من عاشقتم
توهمه وجود منی من دبون تونممیدونم
تواین همه سال همش ازدور نگات مکیردم
مجید من متنفرم ازخانواد ولی
عاشقتم
مجید-چجوری میتونی توچشام نگاکنی وبگی عاشقمیها؟؟؟
توعاشق بودی اینکارو باهم نمیکردی
تومیدونستی من چقد روخانوادم حساسم
دست گذاشتی رونقطه ضعفممم
تبسم من هیچقوت نمیبخشمت
بت حق میدم ازخانوادم متنفرباشی
ولی یذرم بابت اینکه باخانوادم چیکارکردی
نمیتونم بگذرم
توبدترین ضربه ای که میتوسنی وبهم زدی
تبسم-مجید من باید چیکارکنم گذشته روجبران کنم
مجید کل این یهفته باخودم کلنجاررفتم که
نگم به نتونستم مجید من عاشقتمممم
باید چیکار کنم برگریدم بهم(باداد گریه)
مجید-ادمای عوضی مثل تو هیچ جایی توزندگیم من ندارن
گورتو از زندگیم گم کن
توفقط دردسری
تبسم-باشنیدن این حرفش کل دنیا توسرم خراب شد
به قرص موشی که تودستم بود
نگاهی کدرم
اگه جایی توزندگیت ندارم
جایی تواین دنیا هم ندارم....
قرص رو گذاشتم تو دهنم
بطری اب وکشیدم سرم
مجید-تبسم چیکارکردی
تبسم-مجیدمراقب ترنم باش اون خیلی
ضعیفه
اون هیچ ربطی به من نداره
اذیتش نکنمجید
سرم گیج رفت افتادم زمین
مجید-دویدم سمتش دهنش کف کرده بود
تبسم چیکارکردی
تبسم این چی بود خوردی
تبسمممممم
تبسم بیدار شو پس ترنم چییی
تبسمممم
بلندش کردم
بغلش کردم گذاشتم توماشین رفتم سمت نزدیک ترین بیمارستان وارد
اورژانس شدم
تبسم وازم گرفتن
دکر یه معاینه کوچیک کرد
دکتر-چی خورده
مجید-نمیدونم داشتیم حرف میزدیم یچی انداخت تو دهنش بعد یهو افتاد دهنش کف کرده بود
اقی دکتر برگمیگرده دیگه؟
حالش خوبه؟(بابغض)
دکتر-خیلی دیرشده تسلیت میگم
فکرکنم مرگ موش خورده باید اینجا بمون یسری
ازمایشتا وانجام بدیم
مجید-کل دنیا روسرم داشت میچرخید
روصندلی نشستم
تقصیر من بود
اگه اینجوری باهاش حرف نمیزدم الان زنده بود
من چیکارکردم
رهچقدم ازدستش عصبانی باشم
نباید اینکارو میکردم
ترنم چی؟
اون جز تبسم کسیو نداشت....
#نقطه_تاریک_زندگیم#مجید_رضوی#حامیم#رمان
۴.۳k
۱۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.