پارت جدید ارباب و برده
♡ارباب و برده♡
☆پارت ۲☆
چند ساعت بعد
ویو آسیه:
چشامو که باز کردم توی یه اتاق که با تم سیاه و سفید بودم لامصب خونه قشنگی بود اما نمیدونستم اینجا کجاست یکم ترسیده بودم که در باز شد یه پسر خوشگل و جوون وارد شد
جیمین:به به خانم کوچولو (پوزخند)
آسیه: چی از جونم میخوای عوضی؟(داد)
جیمین: بامن درست حرف بزن (عصبی)
جیمین از عصبانیت پاشد موهای آسیه رو گرفت بردش به یه اتاق به نام اتاق قرمز نمیدونست اونجا کجاست
شروع کرد به زدن آسیه طوری مشت می زد که خون همه جا پاشید یه شلاق برداشت شروع کرد به زدنش
جیمین: هر چند تا که میزنم میشماری(داد)
آسیه: یک...دو...سه....صد.... صدو یک
ویو جیمین:
کارم تو شرکت تموم شده بود باید میرفتم دنبال دختره
وارد اتاق شدم از حرف هایی که زد عصبانی شدم بردمش اتاق قرمز انقدر زدمش که خودم خسته شدم تا صد زده بودمش که دیدم بیهوش شد همونجا ولش کردم
چند ساعت بعد
ویو آسیه:
با درد زیادی بیدار شدم طعم خون رو تو دهنم احساس میکردم انگار ماشین بهم زده بود که یه خانم پیر وارد شد
آجوما: دخترم بلند شو ببرمت حموم چون ارباب کارت داره
آسیه: ارباب کیه همون پسری که کتکم زد
آجوما: آره دخترم ولی ناراحت نشو اون همیشه اینجوریه
بلند شدم منو برد تو اتاق قبلی با بدبختی داشتم راه می رفتم همه جام تیر میکشید
آجوما: دخترم برو حموم آب سرد بگیر لباساتو گذاشتم حوله هم هست بخواب فردا باید بری پیش ارباب
آسیه: باشه ولی چی صداتون کنم؟
آجوما:میتونی آجوما صدام کنی هر جور راحتی
آسیه: باشه آجوما
شرایط برای پارت بعد
لایک:۱۰
کامنت: ۳
☆پارت ۲☆
چند ساعت بعد
ویو آسیه:
چشامو که باز کردم توی یه اتاق که با تم سیاه و سفید بودم لامصب خونه قشنگی بود اما نمیدونستم اینجا کجاست یکم ترسیده بودم که در باز شد یه پسر خوشگل و جوون وارد شد
جیمین:به به خانم کوچولو (پوزخند)
آسیه: چی از جونم میخوای عوضی؟(داد)
جیمین: بامن درست حرف بزن (عصبی)
جیمین از عصبانیت پاشد موهای آسیه رو گرفت بردش به یه اتاق به نام اتاق قرمز نمیدونست اونجا کجاست
شروع کرد به زدن آسیه طوری مشت می زد که خون همه جا پاشید یه شلاق برداشت شروع کرد به زدنش
جیمین: هر چند تا که میزنم میشماری(داد)
آسیه: یک...دو...سه....صد.... صدو یک
ویو جیمین:
کارم تو شرکت تموم شده بود باید میرفتم دنبال دختره
وارد اتاق شدم از حرف هایی که زد عصبانی شدم بردمش اتاق قرمز انقدر زدمش که خودم خسته شدم تا صد زده بودمش که دیدم بیهوش شد همونجا ولش کردم
چند ساعت بعد
ویو آسیه:
با درد زیادی بیدار شدم طعم خون رو تو دهنم احساس میکردم انگار ماشین بهم زده بود که یه خانم پیر وارد شد
آجوما: دخترم بلند شو ببرمت حموم چون ارباب کارت داره
آسیه: ارباب کیه همون پسری که کتکم زد
آجوما: آره دخترم ولی ناراحت نشو اون همیشه اینجوریه
بلند شدم منو برد تو اتاق قبلی با بدبختی داشتم راه می رفتم همه جام تیر میکشید
آجوما: دخترم برو حموم آب سرد بگیر لباساتو گذاشتم حوله هم هست بخواب فردا باید بری پیش ارباب
آسیه: باشه ولی چی صداتون کنم؟
آجوما:میتونی آجوما صدام کنی هر جور راحتی
آسیه: باشه آجوما
شرایط برای پارت بعد
لایک:۱۰
کامنت: ۳
۲.۰k
۱۳ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.