part 1
ویو ا.ت سه چهار روزی میشد که حالت تهوع داشتم چیز درست حسابی نخورده بودم نگران بودم گوشیم رو برداشتم و به جونگکوک زنگ زدم
ا.ت : الو سلام جونگکوک
جونگکوک: سلام کارم داشتی
ا.ت: حالم بده
جونگکوک: چیزی شده داری نگرانم میکنی ا.ت: نگران نباش زیاد حالم بد نیست جونگکوک: رفتی دکتر
ا.ت: الان میخوام برم
جونگکوک: میخوای باهات بیام
ا.ت: نه تو سرت شلوغه به کار های شرکت برس
جونگکوک: باشه مواظب خودت باش بیب
ا.ت: توهم مواظب خودت باش خدافظ
گوشی رو قطع کردم چون سرم گیج میرفت یه اسنپ گرفتم ولی الان دوست داشتم جونگکوک کنارم باشه بعد از گذشت سی دقیقه به بیمارستان رسیدم رفتم یه نوبت بگیرم چون زیاد شلوغ نبود دو نفر قبلم بودن یه بیست و پنج دقیقه گذشت و پرستار صدام کرد
پرستار: خانم جئون ا.ت
ا.ت: بله
پرستار: میتونید برید داخل
ا.ت: ممنون
ا.ت رفت داخل اتاق دکتر
ا.ت: سلام
دکتر: سلام بفرمایید
ا.ت : نشست روی صندلی
دکتر: چیزی شده
ا.ت یه سه چهار روزی میشه که حالت تهوع دارم و از بوی غذا بدم میاد و حالم بد میشه
دکتر: برو روی تخت بخواب تا مایعنه ت کنم بعد از گذشت چند مین مایعنه تمام شد و دکتر نتیجه رو بهم گفت
دکتر : عزیزم بهت تبریک میگم داری مامان میشی
ا.ت: یعنی الان من حامله م
دکتر: آره عزیزم
دکتر بعد از اینکه که چند نکته رو گفتم بهم یه نوبت برای یک ماه دیگه داد و ا.ت خدافظ کرد
ویو: با این که هنوز قصد نداشتم مامان بشم ولی خیلی خوش حال بودم گوشیم رو برداشتم و به هه سو زنگ زدم
ا.ت: الو هه سو
هه سو: سلام خوبی
ا.ت : ممنون عالی هستم
هه سو: چی شده
ا.ت : بعد بهت میگم
هه سو: خیلی لوسی
ا.ت: کجایی
هه سو : ساعت رو ببین من الان کجام
ا.ت: الان میام پیشت
هه سو : باشه
ویو جونگکوک: نگران ات بودم کاشکی با هاش رفته بودم بچم الان تنها رفته گوشیم رو برداشتم و به ا.ت زنگ زدم
ا.ت: الو سلام عشقم
جونگکوک: رفتی دکتر
ا.ت : آره الان بر گشتم
جونگکوک: چی شد خوبی
ا.ت: آره مسموم شده بودم
جونگکوک: باشه امشب ساعت نه آماده شو بریم رستوران
ا.ت: باش
جونگکوک: الان خوبی دیگه
ا.ت : آره خوبیم
جونگکوک: کاری داشتی زنگ بزن خدافظ
ا.ت: باشه خدافظ
جونگکوک: مواظب خودت باش بیب
ا.ت: توهم مواظب خودت باش ددی
جونگکوک: شیطون شدی ها
ا.ت: میدونم منتظرم امشب جرم بدی
جونگکوک: باش خودت خواستی
ویو جونگکوک: تلفن رو قطع کردم که دیدم دوباره گوشیم داره زنگ می خوره فکر کردم ا.ت باشه ولی شماره ناشناس بود تصمیم گرفتم که جواب ندم ولی دوباره زنگ زد این بار جواب دادم با شنیدن صدای خون توی رگام منجمد شد باورم نمی شد که ............
امیدوارم خوشتون بیاد ببخشید اگه بد شده 💜
ا.ت : الو سلام جونگکوک
جونگکوک: سلام کارم داشتی
ا.ت: حالم بده
جونگکوک: چیزی شده داری نگرانم میکنی ا.ت: نگران نباش زیاد حالم بد نیست جونگکوک: رفتی دکتر
ا.ت: الان میخوام برم
جونگکوک: میخوای باهات بیام
ا.ت: نه تو سرت شلوغه به کار های شرکت برس
جونگکوک: باشه مواظب خودت باش بیب
ا.ت: توهم مواظب خودت باش خدافظ
گوشی رو قطع کردم چون سرم گیج میرفت یه اسنپ گرفتم ولی الان دوست داشتم جونگکوک کنارم باشه بعد از گذشت سی دقیقه به بیمارستان رسیدم رفتم یه نوبت بگیرم چون زیاد شلوغ نبود دو نفر قبلم بودن یه بیست و پنج دقیقه گذشت و پرستار صدام کرد
پرستار: خانم جئون ا.ت
ا.ت: بله
پرستار: میتونید برید داخل
ا.ت: ممنون
ا.ت رفت داخل اتاق دکتر
ا.ت: سلام
دکتر: سلام بفرمایید
ا.ت : نشست روی صندلی
دکتر: چیزی شده
ا.ت یه سه چهار روزی میشه که حالت تهوع دارم و از بوی غذا بدم میاد و حالم بد میشه
دکتر: برو روی تخت بخواب تا مایعنه ت کنم بعد از گذشت چند مین مایعنه تمام شد و دکتر نتیجه رو بهم گفت
دکتر : عزیزم بهت تبریک میگم داری مامان میشی
ا.ت: یعنی الان من حامله م
دکتر: آره عزیزم
دکتر بعد از اینکه که چند نکته رو گفتم بهم یه نوبت برای یک ماه دیگه داد و ا.ت خدافظ کرد
ویو: با این که هنوز قصد نداشتم مامان بشم ولی خیلی خوش حال بودم گوشیم رو برداشتم و به هه سو زنگ زدم
ا.ت: الو هه سو
هه سو: سلام خوبی
ا.ت : ممنون عالی هستم
هه سو: چی شده
ا.ت : بعد بهت میگم
هه سو: خیلی لوسی
ا.ت: کجایی
هه سو : ساعت رو ببین من الان کجام
ا.ت: الان میام پیشت
هه سو : باشه
ویو جونگکوک: نگران ات بودم کاشکی با هاش رفته بودم بچم الان تنها رفته گوشیم رو برداشتم و به ا.ت زنگ زدم
ا.ت: الو سلام عشقم
جونگکوک: رفتی دکتر
ا.ت : آره الان بر گشتم
جونگکوک: چی شد خوبی
ا.ت: آره مسموم شده بودم
جونگکوک: باشه امشب ساعت نه آماده شو بریم رستوران
ا.ت: باش
جونگکوک: الان خوبی دیگه
ا.ت : آره خوبیم
جونگکوک: کاری داشتی زنگ بزن خدافظ
ا.ت: باشه خدافظ
جونگکوک: مواظب خودت باش بیب
ا.ت: توهم مواظب خودت باش ددی
جونگکوک: شیطون شدی ها
ا.ت: میدونم منتظرم امشب جرم بدی
جونگکوک: باش خودت خواستی
ویو جونگکوک: تلفن رو قطع کردم که دیدم دوباره گوشیم داره زنگ می خوره فکر کردم ا.ت باشه ولی شماره ناشناس بود تصمیم گرفتم که جواب ندم ولی دوباره زنگ زد این بار جواب دادم با شنیدن صدای خون توی رگام منجمد شد باورم نمی شد که ............
امیدوارم خوشتون بیاد ببخشید اگه بد شده 💜
۱۵.۹k
۱۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.