پارت ۱۹
آنا: چشمامو باز کردم و دیدم ته مث من خوابش برده*...کیوتتتت...آخخخ
ته: اوممم....هنوز درد داری؟
آنا: بهترم...آیی
ته: میبینن.. بس دیگه بلند شیم*
آنا: آیی...
ته؛ هویی مراقب باش( گرفتمش)
آنا: دلم درد میکنه( گریه)
ته: ( برآید استایل بغلش کردم) بیا بریم پایین بهت دارو بدم
آنا: اهوم باشه...
****
ته: بهتری؟( یکمم شکمش رو ماساژ بدم)
آنا: آره.. خوب میشم
(کوک و جیمین اومد)
کوک: چخبره اینجا؟
ته: آنا دلش درد میکنه
جیمین:😈
آنا: اصلا حوصله ی شوخی ندارم
جیمین: باشه..او نامجون هیونگ گفت بعد ناهار بریم..
ته: باشه
جونگ کوک: آخه.. مگه نباید تا الان خ ب میشدی؟
ته: چون بار اولشه....دردش زیاده..برای سری های بعد بهتر میشه..خیلی کم درد میگیره( درازش کردم)...یکم دراز بکش.خوب میشی
ته: اوممم....هنوز درد داری؟
آنا: بهترم...آیی
ته: میبینن.. بس دیگه بلند شیم*
آنا: آیی...
ته؛ هویی مراقب باش( گرفتمش)
آنا: دلم درد میکنه( گریه)
ته: ( برآید استایل بغلش کردم) بیا بریم پایین بهت دارو بدم
آنا: اهوم باشه...
****
ته: بهتری؟( یکمم شکمش رو ماساژ بدم)
آنا: آره.. خوب میشم
(کوک و جیمین اومد)
کوک: چخبره اینجا؟
ته: آنا دلش درد میکنه
جیمین:😈
آنا: اصلا حوصله ی شوخی ندارم
جیمین: باشه..او نامجون هیونگ گفت بعد ناهار بریم..
ته: باشه
جونگ کوک: آخه.. مگه نباید تا الان خ ب میشدی؟
ته: چون بار اولشه....دردش زیاده..برای سری های بعد بهتر میشه..خیلی کم درد میگیره( درازش کردم)...یکم دراز بکش.خوب میشی
۱۱.۵k
۰۱ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.