(جونگکوک)
(جونگکوک)
یوری تو بدنم افتاد که برا/ید اس/تا/یل بلندش کردم
چشاش بسته بودو بدنش داغ تو بغلم ب خودش کشو قصی میداد
ت/حر/یک شده بود
ن کم بلکه خیلی
رو صندلی کنار راننده گزاشتمش
که زیر لب ن/ال/ه میکرد
اون پسره باعث شده بود که یوری تو این وضع باشه
شروع کردم رانندگی که یوری بیدار شد
با چشمای اشکی بم نگاه کرد
یوری: ممنونم واقعا ارت ممنون اون عوضی منو بخونش دعوت کرد از عالاقم سوء استفاده گردو بعدش ..بعدش...( گریه
ماشینو کنار زدم
ب سمت در رفتم بازش کردم بدون معتلی یوریو تو ب/غل/م کشیدم
صدا گریش بالا رفت
یوری: ا..او..اون ..میخواست .... ب.. بم ..ت..تج..تجا.....وز کنه اذیتم کنه( گریه
از فکر این که هنچین اتافقی می افتاد داش مغزم منفجر میشد
دستمو رو موهاش کشیدمو بیشتر ب خودم فشار دادم
کوک: هیسسس .... الان اون دیگه نیس نمیخواد ازیتت کنه همچی تموم شد
بد نش داغ بودو هنوز نبقض داشت
یوری تو بدنم افتاد که برا/ید اس/تا/یل بلندش کردم
چشاش بسته بودو بدنش داغ تو بغلم ب خودش کشو قصی میداد
ت/حر/یک شده بود
ن کم بلکه خیلی
رو صندلی کنار راننده گزاشتمش
که زیر لب ن/ال/ه میکرد
اون پسره باعث شده بود که یوری تو این وضع باشه
شروع کردم رانندگی که یوری بیدار شد
با چشمای اشکی بم نگاه کرد
یوری: ممنونم واقعا ارت ممنون اون عوضی منو بخونش دعوت کرد از عالاقم سوء استفاده گردو بعدش ..بعدش...( گریه
ماشینو کنار زدم
ب سمت در رفتم بازش کردم بدون معتلی یوریو تو ب/غل/م کشیدم
صدا گریش بالا رفت
یوری: ا..او..اون ..میخواست .... ب.. بم ..ت..تج..تجا.....وز کنه اذیتم کنه( گریه
از فکر این که هنچین اتافقی می افتاد داش مغزم منفجر میشد
دستمو رو موهاش کشیدمو بیشتر ب خودم فشار دادم
کوک: هیسسس .... الان اون دیگه نیس نمیخواد ازیتت کنه همچی تموم شد
بد نش داغ بودو هنوز نبقض داشت
۱۱.۶k
۱۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.