زندگی مخفی پارت بیست و هشت بخش دوم
کوک: خوب بیا با آرامش واست تعریف کنم ببین من لپ تاپ هوسوکو که هک کرده بودم یه اطلاعات راجع به یه شبیه ساز ازش دزدیدم و اینکه به جنی گفتم که جنی این چنین چیزی هستش میتونیم ازش استفاده کنیم جنی هم که بدجور این حرفمو گرفت و یه حالتی بودش که از شبیه ساز خواستیم که که شکل تو رو درست کنه و اینکه جلوی یونگی وقتی که شماها رو گروگان گرفته بودین جلوی یونگی تو رو کشت و یونگی فکر کرد تو واقعاً مردی و بدجور آسیب دید به ترتیب مین یونگی، کیم تهیونگ ،جانگ اهیون ، کیم سوک جین و کیم جیسو همشون دیدنت و خیلی حس بدی داشت فکر کن وای نمیتونم اصلاً دلم نمیخواد خودمو جای یونگی بزارم
جیمین: فکر میکردم اعضا فکر میکنن من ترکشون کردم ولی وای اونا فکر میکنن من مردم من چه جوری میتونم دوباره ببینمشون اگر ببینمتون اونا فکر میکنن من مردم و اگه ببینمشون فکر میکنن من روحم
کوک: اگه بزاری منم به گروهتون بپیوندم چون من قبلاً لپ تاپ هوسوکو هک کرده بودم اونم متقابلاً لپ تاپ منو هک کرده بود الان میتونم با توجه به اینکه شمارههای اعضای گروه حفظی به فضوک پیام بدم و سعی کنم که قانعش کنم تو زندهای و داستان مرگ تو شبیه سازی بوده
جیمین: مشکل اینجاست من شماره هیچکس حفظ نیستم جز یونگی
کوک: خوب میتونیم به یونگی نه من اصلاً نمیخوام قبل از اینکه تو اونا تو رو ببینن بدونن که زندهای چون ممکنه دردسر بشه
جیمین: از ولی سوال مهم اینجاست تو چرا داری کمک من میکنی
کوک: چون میدونم شما خیلی سختی کشیدین واقعاً نمیخوام ببینم که دوستام اعضای خانوادم کسایی که تنها کسایی که دارمشون دارن به گروههای دیگه به افراد دیگه آسیب میزنند و خیلی درد داره
جیمین؛خوب حالا اعضا چرا نمیان تو اتاققت بخوان منو از اتاق بندازم بیرون
کوک: اول از همه الان تنها کسایی که خونه هستند لیسا و جنیه لیسا خواهر.....
جیمین: خواهر ناتالیت پدر و مادر خیلی اذیتت میکنه همه اینا رو میدونم
کوک: این نشون دهنده اینه که تو واقعاً یه بلینکی
جیمین: انتظار دیگهای داشتید قربان
کوک: خوب بایست کی بود تو گروه
جیمین: اون اولا وایسا من جنی بود چون کاملاً کیوت مهربون بود ولی الان بایسمو تغییر میدم به تو
کوک: وای مرسی تحت تاثیر قرار گرفتم
جیمین: باشه حالا لوس نشو واسه فرار از اینجا چیه
کوک: ما به هیچ وجه نمیتونیم شب از اینجا بزنیم بیرون س باید تو طول روز این کارو انجام بدیم فردا لیسا و نامجون میخوان به پاتوقتون جایی که همه اطلاعاتتون اونجاست حمله کنن و اون اطلاعاتو بدزدن
پس فقط برا جنی خونه میمونیم
برای بیرون کردن جنی باید یه نقشه بریزم و هیچ ایدهای ندارم
جیمین : ایده با من
جیمین: فکر میکردم اعضا فکر میکنن من ترکشون کردم ولی وای اونا فکر میکنن من مردم من چه جوری میتونم دوباره ببینمشون اگر ببینمتون اونا فکر میکنن من مردم و اگه ببینمشون فکر میکنن من روحم
کوک: اگه بزاری منم به گروهتون بپیوندم چون من قبلاً لپ تاپ هوسوکو هک کرده بودم اونم متقابلاً لپ تاپ منو هک کرده بود الان میتونم با توجه به اینکه شمارههای اعضای گروه حفظی به فضوک پیام بدم و سعی کنم که قانعش کنم تو زندهای و داستان مرگ تو شبیه سازی بوده
جیمین: مشکل اینجاست من شماره هیچکس حفظ نیستم جز یونگی
کوک: خوب میتونیم به یونگی نه من اصلاً نمیخوام قبل از اینکه تو اونا تو رو ببینن بدونن که زندهای چون ممکنه دردسر بشه
جیمین: از ولی سوال مهم اینجاست تو چرا داری کمک من میکنی
کوک: چون میدونم شما خیلی سختی کشیدین واقعاً نمیخوام ببینم که دوستام اعضای خانوادم کسایی که تنها کسایی که دارمشون دارن به گروههای دیگه به افراد دیگه آسیب میزنند و خیلی درد داره
جیمین؛خوب حالا اعضا چرا نمیان تو اتاققت بخوان منو از اتاق بندازم بیرون
کوک: اول از همه الان تنها کسایی که خونه هستند لیسا و جنیه لیسا خواهر.....
جیمین: خواهر ناتالیت پدر و مادر خیلی اذیتت میکنه همه اینا رو میدونم
کوک: این نشون دهنده اینه که تو واقعاً یه بلینکی
جیمین: انتظار دیگهای داشتید قربان
کوک: خوب بایست کی بود تو گروه
جیمین: اون اولا وایسا من جنی بود چون کاملاً کیوت مهربون بود ولی الان بایسمو تغییر میدم به تو
کوک: وای مرسی تحت تاثیر قرار گرفتم
جیمین: باشه حالا لوس نشو واسه فرار از اینجا چیه
کوک: ما به هیچ وجه نمیتونیم شب از اینجا بزنیم بیرون س باید تو طول روز این کارو انجام بدیم فردا لیسا و نامجون میخوان به پاتوقتون جایی که همه اطلاعاتتون اونجاست حمله کنن و اون اطلاعاتو بدزدن
پس فقط برا جنی خونه میمونیم
برای بیرون کردن جنی باید یه نقشه بریزم و هیچ ایدهای ندارم
جیمین : ایده با من
۳.۰k
۱۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.